ادبیات گوتیک
بهطور کلی ادبیات گوتیک به متونی اطلاق میشود که صحنهپردازیهای آن تاریک و گیرا، فنون روایتش تکاندهنده و مهیج، و فضای آن اگزوتیک، رازآلود، ترسناک و دلهره آور باشد. ماجرای یک رمان گوتیک اغلب پیرامون خانهای بزرگ و قدیمی رخ میدهد که رازی مخوف در آنجا نهان است و یا اینکه آن خانه محل اقامت شخصیت ترسناک و خطرناک داستان است.
بجز این موتیف که بسیار رایج است، نویسندگان گوتیک از عناصر دیگری در داستانهایشان بهره بردهاند، از جمله: عناصر فراطبیعی، روایت رمانتیک، وجود شخصیتهای شناخته شدۀ تاریخی و داستانهای ماجراجویی. ادبیات گوتیک یک ژانر فرعی از دستۀ ادبیات دورۀ رمانتیسم محسوب میشود و بسیاری از داستانهای امروزی نیز از آن تاثیر گرفتهاند.
تکامل ژانر گوتیک
این ژانر در بریتانیای دوره رمانتیسم توسعه و تکامل یافت. اولین اشاره به گوتیک در حوزۀ ادبیات، عنوان داستانی است از هوراس والپول به نام «قلعه اوترانتو: یک روایت گوتیک» که البته نویسنده آن را به قصد شوخی بکار برده. منظور نویسنده از بکار بردن واژه گوتیک چنین چیزی بود: «بربرها» یا «مربوط به قرون وسطی». در آن رمان نویسنده ادعا میکند که این یک داستان کهن است که بهتازگی کشف شده است. البته این ادعا نیز خود بخشی از قصه است.
عناصر فراطبیعیِ ادبیات گوتیک منجر به ایجاد یک ژانر کاملا جدید شد که در اروپا رواج یافت. سپس ادگار آلن پو، نویسندۀ آمریکایی، در میانه قرن 19 آن را بکار گرفت و به موفقیتی بینظیر دست یافت. ادگار آلن پو ادبیات گوتیک را بکار گرفت و به آسیبها و بیماریهای روانشناختی و به بخش تاریک وجود انسان پرداخت. داستانهای زامبیمحور امروزی، داستانهای کارآگاهی و داستانهای استفن کینگ همگی به ادگار آلن پو مدیون هستند. قبل و بعد از او نیز نویسندگان موفق دیگری در ژانر گوتیک وجود داشتند، اما هیچکدام نتوانستند همچون پو ادبیات گوتیک را به کمال برسانند.
برترین نویسندگان گوتیک
برخی از تاثیرگذارترین و محبوبترین نویسندگان گوتیک در قرن 18 عبارتاند از: هوراس والپول (قلعه اوترانتو)، آن رادکلیف (اسرار اودولفو)، متیو لوئیس (راهب) و چارلز براون (Wieland).
این ژانر روز به روز به محبوبیت بیشتری دست یافت. سپس در قرن 19، اصول گوتیک اولین بار توسط نویسندگان رمانتیسم مانند اسکات والتر (The tapestried Chamber) اقتباس شد و پس از آن نیز نویسندگان عصر ویکتوریا، از جمله رابرت لوئیس استیونسون (ماجرای عجیب دکتر جکیل و آقای هاید) و برام استوکر (دراکولا) موتیفهای گوتیک را در داستانهای ترسناک و دلهرهآورشان را بکار گرفتند.
عناصر داستان گوتیک در بسیاری از مشهورترین آثار کلاسیک قرن 19 نیز دیده میشود، از جمله: مری شلی (فرانکشتاین)، ناتانیل هاوثورن (The House of the Seven Gables)، شارلوت برونته (جین ایر) ویکتور هوگو (گوژپشت نتردام) و بسیاری از آثار ادگار آلن پو مانند The Murders in the Rue Morgue و The Tell-Tale Heart
تاثیر ادبیات گوتیک بر داستانهای امروزی
امروزه داستانهای ارواح و ترسناک، داستانهای کارآگاهی، رمانهای هیجانی و دلهرهآور و همچنین دیگر انواع مدرن ادبی با ویژگیهای رازآلود و شوکآور جایگزین ادبیات گوتیک شدهاند. درحالیکه هر نوع از این داستانها (حداقل تا حدودی) وامدار داستانهای گوتیک هستند، خود ژانر گوتیک نیز مجدداً توسط نویسندگانی بکار گرفته شد که کاملاً در دستۀ نویسندگان گوتیک قرار نمیگیرند.
جین استن در رمانِ نورثنگر ابی (Northanger Abbey) بهخوبی نشان میدهد چه تصورات غلط و اشتباهاتی ممکن است در نتیجۀ سوءبرداشت از داستان گوتیک به وجود بیابند. ویلیام فالکنر با سبک تجربیِ خودش در داستانهای خشم و هیاهو (The Sound and the Fury) و ابشالوم، ابشالوم! (!Absalom, Absalom)، موضوعات ادبیات گوتیک مانند عمارتهای رعبانگیز، اسرار خانوادگی و عاشقانههای محکوم به فنا را به ادبیات آمریکای جنوبی پیوند میدهد. گابریل گارسیا مارکز نیز در درمان صدسال تنهایی سرگذشت چند نسل را در داستانی رؤیاگونه پیرامون خانهای که ماجرای تاریک خودش را دارد روایت میکند.
شباهتهای ادبیات گوتیک و معماری گوتیک
میان ادبیات گوتیک و معماری گوتیک ارتباطی مهم، هرچند نهچندان پایدار، دیده میشود. ساختمانهای گوتیک با بهرهگیری از منبتکاری فراوان، شکافها و سایهپردازی نوعی حس اسرارآمیز و تاریک را ایجاد میکنند و در ادبیات گوتیک نیز چنین توصیفاتی برای مکانهای داستان بکار برده میشود تا چنین فضایی ایجاد شود. نویسندگان گوتیک سعی داشتند چنین حسی را در آثارشان منتقل کنند و برخی از نویسندگان نیز حتی به حرفۀ معماری سرک کشیدند. هوراس والپول عمارتی به شکل یک قلعه طراحی کرد که Strawberry Hill نام دارد.
منبع: ThoughtCo || مترجم: علی. ک