نیر بانو
نیر بانو
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

به بهانه ۱۳ رجب ولادت امام علی (ع)

مراسم دیگ‌جوشان در منزل حاج حسین گلشاهی
مراسم دیگ‌جوشان در منزل حاج حسین گلشاهی

سلام یکی بود و غیر از خدا همه چی بود، انسانیت بود و معرفت و احترام متقابل بود .کسی به عقیده دیگری کاری نداشت .عیسی به دین خود بود و موسی به دین خود.
پدربزرگم زنده‌یاد مرحوم حاج حسین گلشاهی از دراویش معروف زمان بود و در شب میلاد حضرت علی جشن بزرگی درخانه برگزار میکردن. حیاط همه چراغانی بود و روی حوض خانه را می‌پوشاندند و یه سری پذیرایی روی حوض انجام میشد البته اون زمان این جشن برای آقایان عمومیت داشت و فقط خانم‌های فامیل دعوت بودن یک هفته قبل ازاین مراسم همه فامیل‌های نزدیک خانواده به‌هم کمک می‌کردن البته بین خونه پدربزرگم با خونه برادرهاشون مرحومان حاج رضا و حاج ابوالقاسم و حاج عباس گلشاهی یه در مشترک بود که میان در میگفتن و روابط تنگاتنگی داشتن خلاصه شور و حالی بود و بروبیایی ..چند روز زودتر همه برای پذیرایی از میهمان آماده می‌شدن دیگ‌های بزرگ مسی و ظرف‌های مسی که مشتمل بر بشقاب و کاسه بود برای سفید شدن به مسگری داده می‌شد تا آبگوشت مخصوص در آن سرو شود دراویش معروف هم چند روز زودتر از شهرهای دیگه به خانه شان می آمدند و مراسم مولودی خوانی به سبک خودشان اجرا میکردن. ازگوسفندهایی که سرمیزدند با نخود و لوبیا آبگوشت درست میکردند و آبش را جدا میکردن و بقیه ی مخلفات را می‌کوبیدند. تو یه سینی یه کاسه آبگوشت و تو بشقاب هم از همون مواد کوبیده و در کنارش هم یک عدد نان لواش تا شده و نمکدان کوچکی نمک و یه کاسه ماست بود.
یادمه چون همه جا پر از جمعیت بود تو یه اتاقی که بهش صندوق خانه می‌گفتن پراز بقچه های نان بود و خانمهای فامیل نون‌های لواش رو تا میکردن و ما بچه ها هم کمک می‌کردیم یکی هم مسئول نمک ریختن تو نمکدان و یکی هم مسئول ریختن ماست .
جایی که یادمه زنده یاد دایی عزیزم که در شهر رضاییه (ارومیه امروزی) دانشجوی پزشکی بودن و برای این ایام نقل مخصوص که به نقل رضاییه معروف بود می‌آوردن و همه رو تو پلاستیک‌های کوچک به همراه شکلات بسته می‌کردن و پدربزرگم همراه اقوام دیگر دم درخانه با دادن اون بسته ها به همه خوش آمد می‌گفتن پدر بزرگم آدم خوش بیان و دست به قلمی بود و از احترام خاصی بین مردم برخورداربود و مردم مشتاقانه به این مراسم میومدن روزگاران گذشت بعد از فوت پدربزرگم ، مادربزرگم با همکاری مرحوم برادرم که درآن خانه مستقربود مراسم رو به شکل قیمه پلو در روز تولد باحضور اقوام درمسجد مرحوم حاج رضا گلشاهی، برگزار میکردن و بعد چند سالی هم به همت خال زن عمو جان برگزارشد ولی دیگه زمانه عوض شده و به‌جای برگزاری اینجور مراسم هرکه برای خودشون خیرات میکنن.
شاد باشید وسرافراز???

داستانخاطره۱۳ رجبدلنوشتهزندگی
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن ⁦♥️⁩
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید