نیر بانو
نیر بانو
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

به بهانه روز مادر

مگه میشه روز خاصی باشه و از آدم خاص و جان جانان یاد نکرد؟ مادربزرگ عزیزم که ما بهش پیله‌خانم
(خانم‌ بزرگ) می‌گفتیم انسانی بی‌ریا با دنیایی متفاوت از همه آدم‌های دوران خودش.بعضی اوقات از سختی‌های روزگار برایمان می‌گفت، وقتی از برادران جوان ناکامش که یکی پزشک و یکی افسر بودن برایمان می‌گفت گریه امانش نمی‌داد، می‌گفت وقتی خبر مرگ برادر پزشکم که در کاشان ساکن بود را شنیدم حالم بد شد و از پله‌های طبقه دوم خانه به پایین پرت شدم و پایم معیوب شد.
عاشقانه پدربزرگم را دوست داشت و وقتی حرفش رو میزد چشماش برق میزد یه بارتعریف کرد و گفت تازه عروس بودم میخ‌واستیم باهم بریم آستانه گردش. اینقدر دم در نشستم که هوا تاریک شد ولی کارش طول کشید و نیومد و منم باغصه رفتم تو خونه ،وقتی شب اومد بهش توجه نکردم ولی دیگه اینقدر ناز و نوازشم کرد تا از دلم در آورد. با کوچک‌ترین هدیه از هر کسی خوشحال میشد، هدیه رو توی ساک‌دستی کنار دستش می‌ذاشت و به هرکس که از راه می‌رسید نشونش می‌داد و با غرور می‌گفت اینو فلانی برام گرفته.

آخه قربون اون صداقت و مهربانیت برم که دل کوچکی داشتی و اگه از کسی دلخور میشدی اول توپت پر بود بعد کم کم به خود میومدی و زیر زیری نگاش می‌کردی که باهاش حرف بزنی .
یادمه یه روزی خانه ما بود و با خاله کوچکه یه تگور و مگوری داده بود و مثلا باهم قهربودن وقتی فهمید خاله جون از رشت می‌خواد بیاد خونه ما یواشکی بهم گفت: نیر هروقت سیمین اومد بندازش تو بغلم?
خاله جون اومد، طبق معمول هرگز دست خالی نمیومد و برای ما با برنج و عدس و اینجور چیزها برنجک‌ یا همون بیجابیجی درست کرده بود و سهمیه پیله خانم رو چون میدونست نمیتونه خوب بخوره براش آسیاب کرد و تو شیشه ریخت و گفت اینو بهش بده منم از این فرصت استفاده کردم و خاله جونی رو روی پیله خانم انداختم و گفتم حالا دلتون برای هم داره میرها و آرزو کش شدین? خوب حالا حرف بزنین دیگه ? الهی بمیرم پیله خانم چون غرور داشت رو کرد به من گفت مسخره شدی من آشتی نمی کنم! منم گفتم پیله خانم منو نگاه کن ببینم! تو مگه نگفتی هروقت سیمین اومد اینکارو بکن؟ همه ی اهل خانه زدن زیر خنده و بالاخره تمام شد و مادر دختری باهم کاکای کاکا شدن?? آخه سیمین خاله جون ته تغاری خانواده بود و محبت خاصی بینشون وجود داشت. پیله خانم هم سالیان سال تا لحظه فوت باهاش زندگی کرد.
دنیایی از مهر درقلب پیله خانم نهفته بود با اینکه خودش خانم خانه بود ولی هرگز به آدمهای زیر دستش بی‌احترامی نمی‌کرد و همه را سرسفره خودش می‌نشاند و به درد دلشان گوش می‌داد
دوست دارم که الان هم پیله خانم باشه و برایمان قصه ببافه و منم موهاشوببافم? روزت مبارک بهترین زن، بهترین مادر و بهترین مادربزرگ(پیله خانم)

داستانخاطرهدلنوشتهزندگیروز مادر
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن ⁦♥️⁩
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید