سلام امروز دقیقا یه هفته از شب یلدا میگذره، میخوام یادی کنم از شب یلدا که ما بهش شب چله میگفتیم. قبلا خانوادهها در شب چله وقت شام یه سفره ی بزرگ پهن میکردن، انواع خوراکیها و میوهها رو روی همون سفره میذاشتن، دور هم جمع میشدن و خاطرات گذشتگان رو تعریف میکردند.
خونه ما که همیشه شلوغ بود. ما هم همچین مراسمی داشتیم و میگفتن همه میوه ها از همه نوع باید سر سفره باشه آب کنوس و انار دون شده سرسبد میوه ها بود و بیشتر خورده میشد.
خال زن عمو جانم مهارت خاصی در شکستن هندوانه داشت، ما بچهها دورش مینشستیم و با هم میخوندیم امشو شو چله چاقو بزنیم هندونه کله? هندونه هم شانسی بود بعضی اوقات خوب بود و گاهی اوقات توش پیر بود، ولی به زور به ما میدادن و میگفتن حتما باید هندونه شب چله رو بخورین تا در طول سال سرما نخورین.
شیرینی هم ترجیحا یا کلوبیج نان بود یا کاکا که با کدو درست میشد. خلاصه شب چله شب خوردن در حد فجیع و ترکیدن بود. آجیل و شکلات کاکائو و خمس آلبالو و اخته هم که بهراه بود، مادرمون میگفت زیاد پرخوری نکنین که کاردستمون میدین? قدیمها چنینی شبهایی بهانهای برای پاس داشتن صله رحم و ارتباط داشتن فامیلهای دورو نزدیک بود تا بچههای کوچکتر خانوادهها رو خوب بشناسن، الان دیگه ارتباطات خیلی کم رنگ شده وبچه ها فامیلهای نزدیک رو هم خوب نمیشناسن و میگن این چیزها دیگه بهروز نیست.
خلاصه خوبه که گذشته را پاس بداریم تا چیزهایی را که روزی سرمشق زندگی مان بود رابه فراموشی نسپاریم و خودمان را در دنیای پرهیاهو ی امروزی گم نکنیم. یادمان نرود روزگاری عشق به خانواده حرف اول رو میزد
یادمان نرود که چه کسانی از جان برایمان مایه گذاشتن!! یادم میآید در شبهای پاییز و زمستان برق بیشتر اوقات قطع میشد و بیشتر شبهای زمستان عمه خانم و دخترکوچکش پیش ما بودند، عمه خانم هر روز صبح حبابهای چراغ نفتی راکه بهش چراغ لوله میگفتیم، خیلی حرفه ای پاک میکرد و تو مخزنش نفت میریخت تا برای شب که برق قطع بشه آماده باشه.
دوست داشتیم شبها پیش عمهخانم بخوابیم و قصه پیچه و مومه (گربه و ماما) را برای ما تعریف کند تا خوابمان ببرد با اینکه همه قصه رو حفظ بودیم ولی بازهم هر شب ازش میخواستیم برایمان تعریف کند و خال پسرعمو جانم که عادت به گوش کشیدن داشت، هروقت جای حساس قصه میترسید گوش عمه خانم را چنان میکشید که قصه با آخ آخ گفتن عمه قاطی میشد ?
باید بگویم یادمان نرود عزیزانی بودن که در اوج جوانی قلب پرمهرشان از تپش باز ایستاد، خلاصه پاس بداریم هرآنچه را که دیگر نداریم♥️ پاس بداریم گذشتگان را و هر از گاهی به بهانه ای یادی از آنها بکنیم.