nazanin.farahani·۷ سال پیشقسمت سوم - رخداد یا رویدادبعد دو روز هنوز چند روز از زندگی رو به خاطر نمیارم دلیلش هم نمیدونم بعد از مراجعه به اینجا فهمیدم دو روز در رویا یا شاید هم در خیالات خودم در یک جنگل زیبا بودهام و الان هم در یک شهر شلوغ و کثیف هستم. به نظرم باید این اتفاق رو یک آرزو اسمگذاری کنم و به این فکر کنم که بدون آرزو به کجاها میرسیم.
nazanin.farahani·۷ سال پیشقسمت دوم - رخداد یا رویدادرودخانههمانطور که زیر سنگ پناه گرفته بودم، چشمم به پیله پروانهای افتاد که زیر آن صخره قرار داشت....
nazanin.farahani·۷ سال پیشرخداد یا رویداددرختان سروامروز صبح با صدای پرندگان و بوی نمبیدار شدم، اصلا باورم نمیشد که وسط جنگل بین کلی درخ...
nazanin.farahani·۷ سال پیشدغدغهتا حالا به کلمه دغدغه توجه کردین از ترکیب دغ و یک دغ دیگه درست شده. این کلمه معانی مختلفی داره اعم از بودن مشکل، شلوغی و حتی در برخی مواقع یعنی من کار دارم.امروز یه اتفاق جالب افتاد خیلی عجله داشتم و با سرعت در حرکت بودم که نزدیک محل کارم مردی رو دیدم که افتاده زمین واستادم پیاده شدم دیدم قلبش گرفته، با کمک چند نفر سوارش کردیم بردیم بیم...
nazanin.farahani·۷ سال پیشموضوع امروزامروز داشتم دنبال موضوع میگشتم تا بنویسم که یاد ایمیلی افتادم که صبح دیده بودم مطلبی با عنوان چالش سی روزه وبلاگ نویسی، گفتم بذار هر روز از این به بعد مثل قدیما که مین.شتم وقت بذارم و اینجا مطلبی از اتفاقات و تمام آنچه برام عجیب و قشنگه بنویسم. برای همین از اینجا شروع میکنم که بهترین راه انتقتال حس همیشه نوشتن بوده و هست میدونید چر...
nazanin.farahani·۷ سال پیشآرزوهاهمیشه به این فکر میکردم وقتی بزرگ بشم.... وقتی پولدار بشم.... وقتی و وقتی و وقتی و کلی آرزو.زمان گذشت و من بزرگ شدم، شاید کمی پول بدست آوردم، عروسی کردم، بچه دار شدم، درس خوندم، ولی هنوز ته ته قلبم بازم راضی نیستم! نمیدونم مشکل از کجاست؟! از کیفیت زندگیه؟ از خوده خوده زندگیه! نمیدونم و راستش دنبالش هم نیستم بدونم! اینا توی ذهنممیچرخ...
nazanin.farahani·۷ سال پیشپیشرفت تکنولوژی و زندگی شخصیامروز توو ایستگاه اتوبوس نشسته بودم که یه خانوم چادری با دستهایی چروکیده و تنی لاغر اومد توو ایستگاه، نشست و همینجوری که قدم میزد زیر لبی ذکر میگفت و با دست میشمرد. داشتم زیر چشمی نگاهش میکردم که یهو دستش رو کرد توو کیفش که زیر چادر پنهون بود و یه ساعت مچی مردانه درآورد و به ساعت نگاه کرد. داشتم فکر میکردم که یعنی گوشی موبایل نداشت. همون لحظه اتوبوس رسید. هر دوم...
nazanin.farahani·۷ سال پیشکودکی یا بزرگی، مسئله واقعا این نیست!تصورات کودکی منای کاش می شد وقتی بزرگتر شد و به زندگی نگاه کرد. نگاهی بی دغدغه و آروم بچگی رو داشت. ای کاش با تمام احساس به زندگی نگاه می کردیم.من یادمه بچه که بودم خیال میکردم تمام ستاره ها ماله منه. کل آدما من رو دوست دارن و تمام محبت های دنیا معطوفه م...