ویرگول
ورودثبت نام
نازین جعفرخواه
نازین جعفرخواه
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

کوچهٔ قدیم؟

دلم می‌خواست امروز که در مسیرِ مترو، از کوچهٔ "قدیم" عبور می‌کردم،

کوچه ها تنگ شوند و ماشین ها پیکان و ژیان.

لباس هایم سارافونی چهارخانه شود با چارقدی گیلاسی.

در و همسایه، در کوچه و خیابان، در حال خوش و بش باشند و دست فروش ها لب جدول مشغول به بازارگرمی. گاری کِشی به مرکز خیابان برسد و با صدایی شیب دار بگوید: لبو بیا لبو!  لبو داغه لبو...

یکهو توپی پلاستیکی به پایم بخورد.  گروهی از پسربچه‌ها با هیجان داد بزنند: خاله توپو بنداز!

دوست داشتم برگردم و ببینم به قدیم رسیده‌ام. دوست داشتم همه چیز به قبل برگردد.

به کوچهٔ "قدیم"


«از مشاهدات»

دلنوشتهروزمرهکوچه قدیم
دست نوشته ها : ? https://ble.ir/mojeze_nazin
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید