ویرگول
ورودثبت نام
نازین جعفرخواه
نازین جعفرخواه
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

کی مراقبه؟

از پارک، میانبُر زدم که طولِ مسیر نصف شه و ایّاب و ذهّاب، کمتر. از جوارِ سُرسُره‌های رنگین و نشیط که رد می‌شدم، دختر بچه‌ای نازک جُثه، با پیرهنی حلقه‌ای و تور دوخت، از دوچرخهٔ آبیش پیاده شد.

وقتی که دوچرخه رو دنبال خودش می‌کشید، به پیرمردی سَرکیف و خندون رسید.

با عشوه و ناز و ادا خُرده موهاش رو از کنارِ گوشاش جمع کرد و گفت: «بابابزرگ جونی! من می‌رم دوست پیدا کنم. تو مراقب دوچرخه‌م باش که نشکنه و گم نشه. باشه؟»


تو دلم کسی گفت:

«کاش وقتی منم میرفتم بین آدما، یه نفر مراقب قلبم بود که نشکنه... که خط نیوفته رو سطح شیشه‌ای و نازک‌دلش. که گم نشه... »

،،


«از مشاهدات و الهامات» _ طهران

دلنوشتهروزمرگینویسندگیطهران
دست نوشته ها : ? https://ble.ir/mojeze_nazin
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید