در ادامه نوشته «جستاری در باب پادکست رواق»، خلاصهای از قسمت/اپیزود چهارم پادکست رواق از فرزین رنجبر را آوردهام. قسمتهای قبلی را در همان نوشته یا در انتهای این پست میتوانید بخوانید. همچنین این متن را از این لینک در سایتم میتوانید بخوانید.
این خلاصه جایگزین گوشدادن به خود پادکست یا خواندن کتاب نیست اما برای ۲ هدف میتونه مناسب باشه.
برای آشنایی بیشتر با پادکست، نوشته «جستاری در باب پادکست رواق » را ابتدا بخوانید.
تا همین اواخر(۱۴۰۲/۰۴) من هیچ ایدهای از تصویر فرزین نداشتم و حتی یه زمانی خوابش رو هم که دیدم، تو خواب باهاش تلفنی صحبت کردم:). ولی اگه خواستید شما تصویری ازش داشته باشید، اینجا را ببینید.
در این قسمت به تمایز اصالت ماهیت و اصالت وجود میپردازه. در فلسفه وجودی، وجود مقدم بر ماهیت هستش، نه اینکه ماهیت بیارزش باشه بلکه پیش از آن این وجود چیزها است که شگفت انگیزه. همینکه هستیم شگفتی داره در مقابل ماهیت آرمانی. حظ وجود را بردن به جای حل معما کردن.
این شعر بی نظیر سهراب(که در آخرین اپیزود هم بهش میرسیم دوباره):
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ کار ما شاید اینست که در افسون گل سرخ شناور باشیم
در رواندرمانی فوت کوزه گریای وجود داره که هیچ درمانگری در گزارش جلساتش بهش اشاره نمیکنه(هیچ چیز بیدلیل بهتر نشده)، ادویه هایی هست که جایی نوشته نشده و تو گزارش رواندرمانگرها نیست. حضور مشفقانهای که رواندرمانگر در جلسه داره. شفقت و از جون و دل حضور داشتن چیزیه که در هیچ جایی نوشته نشده اما بر روند درمان مراجع بسیار موثر هستش.
رواندرمانی وجودی رویکردی پویا به دلواپسیهای هستی/غایی است که همان ۴ سائق(رانه، driver) بیان شده است: مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی .
در درمانوجود به پویههای روانی میپردازیم. پویاهای روانی منظور انرژیهای روانی مثل ترسها، خشم و تعارضات و ... هستش(نه اون مفهوم از انرژی که میگیم انرژی مثبت بده یا انرژی منفی نده). به مشکلاتی میپردازه که به ناخودآگاه رفتن و درمانگر باید دست بندازه تا از اعماق روان آنها را به سطح بیاره. دست انداختنی که گاهی تا مچ، گاهی تا آرنج و گاهی تا کتف لازمه تا توی ناخودآگاه بره.
در ادامه به تفاوت رویکردهای متفاوت رواندرمانی میپردازه و یک سوال هست که جنبهای از تفاوتشون را نشان میده: مهم ترین تعارض کدوم هست؟
فرویدی: تعارض غریزهها با جهان واقعیت. غریزه دنبال کامیابی فوریه اما در جهان بیرون امکان همواره برآورده شدنش نیست. تعارض غریزه و هنجارهای عرفی. زمان حال
نئوفرویدی: سالیوان، هورنی، فروم. انسان بینهایت به دوست داشته شدن و اهمیت داده شدن نیاز دارد. نقش والدین در رفع این نیازها مهم هستش. زمان گذشته
رواندرمانی وجودی: تعارض حاصل در رویارویی با مسلمات هستی. تعارضاتی در ناخودآگاه. مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی.
بهت مواجهه با مرگ دو شکل میتونه باشه: لمس مرگ(داستان کوفته تبریزی مادربزرگ) یا جان به در بردن(افراد مبتلا به سرطان).
در ادامه به تعریفی از هر یک ۴ سائق میپردازه(با گپ بهترین(خلاصه و مفید) توصیفی هست که تا انتهای کتاب میشه در مورد سائقها گفت)
مرگ: تعارض آگاهی از حتمی بودن مرگ و آرزوی ادامه زندگی و بقا.
آزادی: فقدان ساختار خارجی است. فرد به جهانی موزون و ساختار یافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمیشود بلکه فرد مسئول و مولف دنیا و الگوی زندگی و انتخابها و اعمال خویش است. مفهومی مرعوب کننده به معنای اینکه زیر پایمان زمینی نیست، هیچ نیست جز گودالی ژرف. رویارویی با بیپایگی همه چیز و آرزو برای جای پای محکم و استوار.
تنهایی: نه انزوای بین فردی و نه انزوای درون فردی. انزوای بنیادین، جداافتگی از ابنای بشر. همیشه شکافی هست. تنها به هستی پا میذاریم و باید به تنهایی ترکش کنیم. تعارض میان تنهایی مطلق و آرزو برای برقراری ارتباط، محافظت شدن و بخشی از یک کل بودن.
پوچی: اگر باید بمیریم و خود دنیا را بنا کنیم و در جهان بی تفاوت به ما مطلقا تنهاییم، پس زندگی چه معنایی دارد؟ چرا زندگی میکنیم، چطور باید زندگی کنیم. اگر هدف و معنایی مقدر وجود ندارد، خود باید معنای زندگی را بسازیم اما این معنای خودساخته بنیه تاب آوری دارد؟ تعارض مخلوقی در جستجوی معنا که در جهانی خالی از معنا افکنده شده است.