به حال مادرم فکر میکنم
وقتی که ازدواج کرد ...
مادر بزرگ که میگوید بدون پرسش از مادرت او را به عقد پدرت در آوردیم(با احساس رضایت از این کارش سخن میگوید)
مادر بزرگ او را راهی یک زندگی بدون عشق کرد...
بگذریم...
مادرم تنها یک زن مسن خانه دار نیست!(البته اگر به 37 سال مسن بگوییم)
او مطالعه میکند،سیاست میداند،فن بیان ،مدیریت، موسیقی،آواز و...
او یک شب به من میگفت وقتی کلاس پنجم بود تمام کتابهای شهریار را میخواند
او یک زن خانه دار عادی نیست
آه اگر او در یک روستا و در خانواده ایی بیسواد به دنیا نمی امد ...آه و هزاران افسوس
اگر او در یک خانواده آگاه بود اکنون صد در صد او یک پزشک
یا سیاستمدار،یک ادیب،یک خواننده اپرا یا...
وقتی که به خودش آمد چند بچه قد و نیم قد دست و پایش را گرفته بودند
ما باعث عدم رشد او شدیم...
و اکنون چه اسفبار است بی هدف و پوچ زندگی کردن ما...
امیدوارم مارا ببخشی...