یکی از معروفترین مدلهای فعلی برای کارکرد مغز، مدلیه که بر اساس ساختار فیزیکی مغز ساخته شده. دیدین میگن مغز پره از نقاطی به اسم نورونها که بهم وصل شدند؟
تو این مدل هم گفته میشه فهم ما از دنیا، خاطراتمون، صحبت کردنمون و همه موارد مرتبط با مغز رو میشه با نحوهی اتصال و فعال شدن همین بخشها توضیح داد. در این مدل وقتی به مفهومی فکر میکنیم، سایر مفاهیم نزدیک بهش هم فعال میشن.
مثلا موقعی که به یه موضوعی فکر میکنین (با خودتون تو مغز صحبت میکنین) و مینویسینش، اگر همزمان با یه نفر دیگه در حال صحبت باشین بعید نیست یکی از کلمات صحبتتون رو روی کاغذ بنویسید. ایده اینه که یه سری نورون فعال شدند که خروجیشون به دست دستور میده که بنویسه و وقتی مفاهیم صحبت ۲ نفرهتون هم وارد میشه مغز تفکیک چندانی نمیکنه و بعضا از اون کلمات میاد روی کاغذ.
مثلا تو کتاب Organized Mind نویسنده از این شکل برای ارتباط مفاهیم استفاده میکنه:
میگه ما وقتی به ماشین آتشنشانی فکر میکنیم، سریع ذهنمون مفهوم «آژیر داشتن» رو هم بالا میاره و چون «ماشین پلیس» هم آژیر داره، سریعتر به یادمون میاد. یا چون اغلب قرمزه، خون هم تو مغزمون در دسترستر قرار میگیره.
بیایین ۱ دقیقه برای این آزمایش وقت بزارین.
یه کاغذ قلم بردارین (یا نوتپد ویندوز رو باز کنین) و کلمات زیر رو بخونین. برای هر کدوم ۱ ثانیه وقت بزارین:
REST
TIRED
AWAKE
DREAM
SNORE
BED
EAT
SLUMBER
SOUND
COMFORT
PILLOW
WAKE
NIGHT
حالا سعی کنین بدون نگاه کردن به کلمات هر چند تایی که یادتون میاد رو بنویسید.
کلمهی Sleep رو نوشتین؟
۶۰٪ آدمایی که این آزمایش رو انجام میدن کلمهی Sleep رو هم مینویسند. در حالیکه کلمهی Sleep جزو لیست نیست ((:
چرا؟ چون تقریبا همهی کلمات مرتبط با خواب هستند و مثل اون نقاطی که گفتیم، وقتی فعال شدند اون نقطهی مربوط به sleep هم فعال شده.
سعیده صفینور بعد از انتشار مطلب در یک نظر اطلاعات جالبی رو اضافه کرد:
یه مفهومی تو رفتار مصرفکننده هست که بعد از خوندن مطلبت یادش افتادم؛ شبکههای حافظه معناشناختی (Semantic Memory)، که میگه اگه محرکی یکی از گرههای حافظه رو فعال کنه، باعث میشه بقیه گرهها هم فعال بشن؛ گرههایی که هرکدومشون باعث یادآوری یه خاطره خاص هستن.
یکی از کارکردهاش هم در جایگاهیابی و تهیه نقشه ادراکی مصرفکنندهست.
مغز ما که برای حسن، پریسا، مجتبی و گلاره بخشهای مختلف نداره. احتمالا یکی از تقسیمبندیهاش تگ دوست، آشنا، رفیق، همکار و پارتنر هست که رو افراد میزنه.
برای همین وقتی از پریسا جدا شدم و بعد یه مدت با گلاره وارد رابطه شدم، به شدت محتمله وقتی که بخوام بگم «گلاره چه بوی خوبی داری»، « چه دلم خواستت گلاره» یا «گلاره، عزیزم...» یهو بگم «پریسا، عزیزم...»
نه این که هنوز فکر من پیش گلارهس. نه.
بلکه چون ساختار مغز من این طوریه و البته بارها و بارها قبلا «پریسا، عزیزم...» و «چه دلم خواستت پریسا» رو تکرار کرده بودم و ساختارهای بین نورونی اون قویتر بوده. طول میکشه تا مدتها بگذره و ارتباطات بین نورونی مغز با گلاره محکم بشن.
اینارو گفتم که اگر روزی پارتنرتون شما رو با اسم یکی دیگه (یا پارتنر قبلی) صدا کرد، شوکه نشید و بیخوی خیال بد راه ندین. طبیعیه. ساختار مغز این طوریه.