چشم هام را بستم و به جادهی پشت سرم نگاه کردم. راه آسانی را نیامده بودم. بسیاری از مسیر درمه بود، تکههایی در تاریکی. جای قدمهایم خیلی جاها مانده بود. خیلی از رهگذران دیگر مرا میشناختند. در هرتکه ازین مسیر چیزی را ازسر گذراندم. چیزی که پشت لبخندهای همیشگیام پنهان بود. تنهایی و بیپناهی ای که نمیتوانستم درکش کنم. درخود مانده بودم. درتاریکیهای ذهنم که ظالمانه از تاریکیهای دنیا تغذیه میکرد.
من جنگیدم. باخود و جهان. گاهی با جان و دل و اکثر اوقات ازسر اجبار. من زیباییهای جهان را دیدم، گاهی با چشمان اشک بار، اما هربار برای بیشتر شدن شادیها و زیباییهای جهان دعا کردم. هرچند ازآن من نباشد.
گاهی خردمند بودم و اکثراوقات کودکی بیتجربه. آدمهای زیادی را تحمل کردم و حرفهای زیاد تری را. بسیار مواقع بود که خسته شده بودم و گریه کردم درتنهایی به دور از آدمهای امن. شبهای بسیار ازغم یا اضطراب خواب به چشمم نیامد. روزهای بسیار با تظاهر کردن و لبخند درتلاش بودم تا کسی را رنج ندهم. من بسیار خودم را رنجاندم. من بسیار رنج دیدم.گرچه انسان بیگناهی نبودهام اما دراین سالها هرگز از ستم به دیگران خشنود نمیشدم. تا آنجا که به یاد دارم شاید گاهی نادان بوده باشم اما ستمگر نبودهام
امروز تولد من بود و من بعد از یک جشن تولد ساده و بی ریا، خواستم این متن را برای خودم اینجا بنویسم. به من رنج دیدهی غمگینی که جایی درونم زندگی میکند. به منی که هیچکس تابه حال به تمام اورا ندیده بود و تنها جایی که اندکی خود را به من نشان داد، وقتی بود که در صندلی قهوهای رنگ اتاق درمانگر در اشکهای خود فرورفته بودم. و همینطور به من استواری که سعی کرد درهمهی این فراز و نشیبها مرا نگه دارد. منِ عزیز، خدا قوت، تولدت مبارک و به خاطر همهی این سالها ازتو سپاسگذارم. باشد که در ادامهی این مسیر هم استوار بمانی، باشد که لبخند بزنی و جایگاهی را زندگی کنی که بوی شادی بدهد و جولانگاه نور باشد.باشد که خداوند یاری ده ما باشد، همچنان که تاکنون نیز ازما دریغ نورزیده.
پینوشت: گرچه همیشه انسانهایی هستند که مهرشان دنیا را زیبا میکند. گرچه همیشه باید از آدمهای دور و برمان قدردان باشیم به خاطر الطافی که به ما دارند. اما یادمان نرود، نزدیک ترین رفیق ما بعد از خداوند خودمانیم. بسیاری اوقات خودمان را به خاطر خیلی مسائل سرزنش میکنیم اما یادمان نرود که زمانهای بسیاری وجود دارند که به خاطر آنها باید با خودمان مهربان باشیم. به خاطر پایداریمان، به خاطر صبرمان و ..... بعدازین را شما بگویید. برای چه؟
این متن را اینجا به یادگار میگذارم، اول از همه برای خودم و بعد برای همه منهای فراموش شده. خودمان را صبورانه و مانند کودکی که هرروز درحال یادگیریست دوست بداریم.