پوریا رستم زاده
پوریا رستم زاده
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دختری که رهایش کردی

دختری که رهایش کردی یک رمان رمانتیک جذاب است. پر از لحظات نفس گیر، غم زده و غیر منتظره که از همان صفحات اول دست خواننده را می گیرید و او را به پایانی درخشان و تاثیرگذار می برد تا داستانش را در ذهن خواننده هایش برای همیشه ثبت می کند.

خوانده ام که نویسنده کتاب در عاشقانه نوشتن استاد است. در باقی آثاری که نخواندم نمیدانم. اما در این کتاب که هست.ترجمه کتاب روان و یکدست بود. داستان در دو زمان و با محوریت دو زن روایت می شود. این دو زمان در یک جا به یکدیگر می پیوندند و نقطه اشتراکی دارند. در لحظه عوض شدن زمان، کمی داستان از رمق می افتد که البته مثل استراحتی است برای دوباره دویدن. لحن آن جذاب و نوع روایت متغیر است.داستان در زمان گذشته اول شخص و در زمان معاصر سوم شخص روایت می شود. گاهی نثر داستان به خاطر اشارات جزئی به شخصیت ها و عدم توصیف ها و جلوبردن سریعتر داستان با دیالوگ های درهم پیچیده می شود.

داستان زمان گذشته با محوریت یک زن به نام سوفی است که در میانه جنگ جهانی اول اتفاق می افتد. وقتی فرانسه به اشغال آلمان های نازی در آمده و مردم فرانسه در فقر و گرسنگی به سر می برند. شوهر او به جنگ رفته است و سوفی دلتنگ و نگران شوهرش است. نقطه آغاز داستان آشنایی پرهیجان سوفی با فرمانده جدید آلمانی در سنت پرون است که اتفاق های عجیب و غیر منتظره ای را در پیش دارد. داستان در زمان معاصر هم با محوریت لیو دنبال می شود. لیو هم شوهرش دیوید را از دست داده است. داستان لیو و سوفی نقطه اشتراکی دارند که باعث رخداد های بعدی داستان می شود.

اولین کتابی بود که از جوجو مویز خواندم. جنگ همیشه شرایط را دراماتیک تر می کند چون بی شک زندگی از حالت عادی خود خارج می شود. عشق هم شرایطی غیر عادی است. برای همین است که یک داستان که پر از عشق در شرایط جنگی است خودِ داستان است! امیدوارم این معرفی کافی باشد تا خودتان را رها کنید در این داستان و طعم عشق را تا مرز جنون حس کنید.



کتاب به قول ما صحنه دار است! کتابی که من خواندم ترجمه کامل تری بود از کتابی که خواهرم خودش در طاقچه می خواند! مثلاً او دو سکانس تمام را از دست داده بود : ) خلاصه نمیدانم اوضاع نوجوانان کنونی در چه حال است و آیا تخیل قوی تر است یا آنچه آن ها به چشم می بینند!؟ ولی اگر برای نوجوان می خرید و هدیه می دهید، شاید بهتر است کمی دقت کنید.


من همین کتاب را خواندم. با ترجمه مریم میرزایی
من همین کتاب را خواندم. با ترجمه مریم میرزایی



معرفی کتابرمانعاشقانهداستانجوجو مویز
خودمان به خودمان میگوییم آقای نویسنده. چون هیچ اعتباری جز همین قلممان که صدایش در رفته و برخی میگویند خوب است، نداریم. پس چی شد؟ آ باریک الله، آقای نویسنده. باقی بقایت، جانم فدایت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید