تله های زندگی یا همان تله (به پارسی طرحواره ترجمه شده است) یک الگوی منفی زندگی است که در علم روانشناسی مطرح شده است و دوران کودکی یا نوجوانی شکل میگیرد. این الگو در سراسر زندگی تکرار میشود و تغییر آن مشکل است.
تله زندگی در دوران کودکی و نوجوانی شکل گرفته است و به ما دیکته میکند که چگونه فکر کنیم، واکنش نشان دهیم ، چگونه احساس و چگونه رفتار کنیم. یعنی در بزرگسالی دقیقا مشابه آنچه در کودکی بر ما گذشته است واکنش نشان میدهیم. و همانگونه احساس میکنیم.
وقتی که در زندگیِ الان ما یک تله زندگی فعال میشود، ما دقیقا احساسی مشابه آنچه در بچگی داشتیم را تجربه میکنیم. در عین حال به صورت کاملا ناخودآگاه مشابه روشی که در بچگی داشتیم، با اتفاقات برخورد میکنیم.
البته مشکل اصلی این نیست که چرا احساسات بدی داریم، بلکه مساله اینجاست که این احساسات ما را بر روی یک رفتار و واکنش خطرناکِ تکراری قفل میکنند.
3 روش مقابله با تله های زندگی
ما معمولا در برخورد با تله های زندگی 3 روش اصلی داریم. تله های زندگی ما را مجبور میکنند در موقعیت های گوناگون زندگی مان فرار کنیم، تسلیم بشویم یا حمله کنیم. در بزرگسالی این روشها همگی خطرناک هستند و بر علیه ما عمل میکنند.
ما درکل 18 تله شناخته شده داریم و هر کسی را که میبینید، حداقل چند تله از این 18 تله زندگی را دارد. البته مجدد تاکید میکنم که همه علایم زیر در یک فرد وجود ندارند، بلکه حداقل چند مورد از آنها وجود دارند. از آثار مخرب تله های زندگی این است که مثلا:
در روابط نزدیک خودمان را قربانی میکنیم یا از حقمان میگذریم تا احساس گناهکار بودن نداشته باشیم. (مقابله با عذاب وجدان)
به خواسته ها و نیازهای دیگران همواره تن میدهیم تا دیگران را ناخشنود و ناراحت نکنیم
همواره در جمع، مارا مجبور میکنند که با جماعت یکرنگ باشیم تا ما را در گروه بپذیرند
دیگران ما را مجبور میکنند که همواره از خودمان انتظارات نامعقولانه برای خوب بودن و عالی عمل کردن داشته باشیم. یا مجبور میشویم به بهانه “ترس از شکست” از زیر بار چالشهای زندگی شانه خالی کنیم.
به خاطر تله های زندگی به صورت کاملا ناخودآگاه مجبور هستیم مدام اهداف گوناگونی برای خود تعیین کنیم و در پی رسیدن به آن باشیم. نه خودمان و نه ذهنمان هرگز آرامشی ندارد و از خود انتظاراتی عجیب و خسته کننده داریم.
بخاطر تله های زندگی است که همواره از اشتباهات گذشته شرمگین و نگران هستیم و احساس گناهکار بودن یا عذاب وجدان داریم.
تله ها ما را مجبور میکنند که فکر کنیم بد هستیم، احمق یا خودخواه هستیم. گاهی هم احساس شرم یا بی ارزشی داریم. که البته به هیچکدام از این احساس نیازی نیست.
تله ها ما را مجبور به بدبینی نسبت به زندگی و اتفاقات آن میکنند. تله ها ترس و نگرانی هایی بی اساس را به زندگی ما می آورند که تناسبی با زندگی و ریسکهای آن ندارد. آنها ما را در روابط نزدیک حسود، توجه طلب و مهر طلب و گاهی شکاک میکنند.
بخاطر تله هاست که فکر میکنیم باید خودمان و اطرافمان را کنترل کنیم تا مبادا هیچ اتفاق ناگواری رخ دهد. همچنین مجبور می شویم احساسات واقعی خودمان را چه در خانه (در برابر همسر و یا سایر اعضای خانواده) و چه در محیط کار با مدیرمان یا همکارانمان مخفی کنیم.
اینکه ما خودمان و تواناییهایمان را دست کم میگیریم و اینکه همواره سعی میکنیم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم نیز ناشی از تله های زندگی است.
تله ها ما را مجبور میکنند با دیگران رفتار نامناسبی داشته باشیم. دائم نقد کردن و گله کردن از دیگران؛ دائما از دیگران انتظار داشتن؛ سرزنش کردن؛ تسلیم دیگران شدن؛ همگی از رفتارهای مخرب ناشی از تله ما هستند.
ما اغلب به دلیل وجود تله درگیر وابستگی مخرب میشویم. به دیگران وابسته میشویم و از آثار بد این سبک زندگی همواره رنج میبریم.