mohamad azad
mohamad azad
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

از هیاهو گریختم...

از هیاهو گریختم...
به سرزمین تنهایی
آنجا،...
حتی واژه ها
قضاوت نکردند
خودخواهی ام را
و فرار... آنقدر ها بد نبود
خستگی... آغاز رویا بود
گرسنگی ... آغاز سیر شدن
نا امیدی ... آغاز امیدی نو
تاریکی... آغاز توهمات شیرین
و "دیر".... نبود هیچ وقت!

"محمد آزاد"

هیاهوگریزفرارشعرمحمد آزاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید