۱- یکی از منازعات دیرین میان شیعیان و اهل سنت در طولی یا عرضی فهمیدن معنای «ولایت» است. بهویژه آنکه استناد پیامبر(ص) در خطبهی غدیر به آیهی ۳۳:۶ است و از مردمان میپرسد:«ای مردمان، آیا “ولایت” من به شما بیش از ولایت “نفس”هایتان به شما نیست؟- أيها النّاس ألَستُ أولىٰ بِكُم مِنكم بأنفُسِكم؟». شیعیان مدعیاند ولایت معنای طولی دارد و آن را «سرپرستی» و «حکومت» و «اولویت» ترجمه میکنند. و اهل سنت گرچه در اصل وقوع غدیر با شیعیان همسخناند اما مدعیاند ولایت معنای عرضی دارد و آن را «دوستی» و «پیوستگی» و «همبستگی» ترجمه میکنند.
۲- به ترکیب «أولیٰ بِـ» در این دو آیهی مشهور دقت کنید:«”ولایت” پیامبر به مؤمنان از ولایت “نفس” مؤمنان به آنها بیشتر است.- النّبيُّ أولیٰ بالمؤمنينَ مِن أنفُسِهم (۳۳:۶)»
«بیشترین ”ولایت” را به ابراهیم، پیروان او دارند.- إنَّ أولیٰ النّاسِ بإبراهيمَ للَّذينَ اتَّبَعُوهُ (۳:۶۸)»
اگر «ولایت» را طولی فرض کنیم ساخت واژگانی یکسان این دو آیه ما را با تناقض مواجه میکند. با فرض طولی بودن ولایت: آیهی اول میگوید نبی سرپرست مؤمنان است. اما آیهی دوم میگوید تابعان ابراهیم سرپرست ابراهیم هستند!
۳- در آیهی دیگری (بدون حرف اضافهی باء) میخوانیم:«خداوند و جبرئیل و مؤمنان شایسته به او [پیامبر] “ولایت” دارند.- فإنَّ اللهَ هُوَ مَولاهُ و جِبْريلُ و صالحُ المُؤمِنین (۶۶:۴)». «مولا» همزمان میتواند اسم فاعل و اسم مفعول باشد. باز هم بیایید ولایت را طولی فرض کنیم. اگر «مولا» را اسم فاعل یعنی «سرپرست» بگیریم در انتهای آیه به تناقض میخوریم چون ممکن نیست «صالح المؤمنین» سرپرست نبی باشند! و اگر «مولا» را اسم مفعول یعنی «برده» بگیریم در ابتدای آیه به تناقض میخوریم چون ممکن نیست «الله»، بردهی رسول باشد!
۴- طولی فهمیدن معنای «ولایت» بر اساس استعمالات قرآنی این ریشه، محال است. و در واقع میتوان سه آیهی مورد بحث را اینگونه ترجمه کرد:
«بیشترین همبستگی را با ابراهیم، پیروان او دارند (۳:۶۸)».
«همبستگی پیامبر با مؤمنان، از همبستگی نفس مؤمنان با خودشان بیشتر است (۳۳:۶)».
«خداوند و جبرئیل و مؤمنان شایسته با او [پیامبر] در همبستگیاند (۶۶:۴)».
۵- با اینکه پیشتر ترجمهی ۴۳ مترجم از این آیه را از نظر پایبندی به مبنای خودشان با هم مقایسه کرده بودم [اینجا] اما چیزی از قلم افتاده بود. ترجمهی میبدی (قرن۶) را میتوان آخرین ترجمه پیش از توقف کامل زبان و اندیشهی فارسی و در نتیجه جدایی کامل جهان قرآن از جهان ترجمهی قرآن دانست. از این روست که میبدی همزمان مایههایی از انحطاط و توقف و مایههایی از پویایی و زندگی را در خود دارد:
الف) در ترجمهی ۳:۶۸ از وامواژهی مغلوط «اولیٰتر» که طبیعتا هیچ معنایی برای مخاطب فارسیزبان ندارد استفاده کرده و تن به انحطاط و توقف زبان و اندیشه داده.
ب) در ترجمهی ۳۳:۶ به سبک مترجمان طبری(قرن۴) کلمهی «سزاوارتر» را معادل «أولیٰ(عربی)» دانسته. (شاید این مترجمان دو کلمهی «اَولیٰ- aʊlə» از مصدر «ولایة» و «اُولیٰ- ūlə» از مصدر «أولوية» را با یکدیگر اشتباه گرفته باشند.
ج) در ترجمهی ۶۶:۴ اما میبدی دوگانهی طولی و عرضی را میشکند و راهی تازه میگشاید و «مولا (عربی)» را به یاور ترجمه میکند. پنهان نمیکنم که هنگام دیدن این ترجمه اشک بر چشمانم نشست. این ترجمه با استعمالات داخلی قرآن نیز سازگار است و با ادبیات نشانهشناسی جدید میتوانیم آن را یک دستاورد دقیق کارکردشناسانه بدانیم. چه، از ۱۶ مورد عطف واژهی «نصیر» به واژگان دیگر، ۱۵ مورد آن عطف به واژگانی از مصدر «ولاية» است. با این دستاورد میبدی میتوان سه آیهی مورد بحث را اینگونه ترجمه کرد:
«پیروان ابراهیم بیش از همگان یاور اویند. (۳:۶۸)».
«پیامبر بیش از خود مؤمنان، یاور آنهاست. (۳۳:۶)».
«خداوند و جبرئیل و مؤمنان شایسته یاور او [پیامبر] اند. (۶۶:۴)».
۶- با فرض پذیرش ترجمهی «یاور» برای «ولیّ(عربی)» میتوانیم بپرسیم، آیا یاور کسی بودن مستلزم معنای طولی یعنی سرپرستی و حکومت و اولویت داشتن بر او یا حتی معنای عرضی یعنی دوستی و پیوستگی و همبستگی با اوست؟ جواب این است که لزوما نه. یاور، یاوری میکند حتی اگر او را دشمن بدارند و حتی اگر در صدر هیچ حکومتی نباشد.
https://t.me/quranicfragments/36