ویرگول
ورودثبت نام
حمید راحت حق
حمید راحت حقتحلیلگر و فعال در بازارهای مالی و دوستدار دنیای کامپیوتر
حمید راحت حق
حمید راحت حق
خواندن ۱ دقیقه·۱۹ روز پیش

اون روز که فهمیدم سنگینی "کار" همیشه "بار" نیست

داستان معامله گری - فشار یا سکوی پرتاب
داستان معامله گری - فشار یا سکوی پرتاب

صبح که آنلاین شدم سه چارت هم زمان داشت سیگنال میداد ایمیل از مشتری ها پیام از هم تیمی و تلفن صاحب حساب که خواسته سرمایه رو بالا ببره. حس میکردم دارم زیر این همه مسئولیت له میشم ذهنم فشرده شده

دستم می لرزید و همه چیز به نظر «بار» می اومد.

یه دوست قدیمی که سالها ترید و بازار رو دیده بود بهم گفت:

اینایی که داری بار نیست یعنی اعتماد بازار و آدمها به توئه یعنی ظرفیتت رو دیدن

اون جمله زاویه نگاهم رو عوض کرد.

مسئولیتها تبدیل به نشونه شدن نشونه ی اینکه حالا فرصتهای بزرگتری داری آدم ها بیشتر بهت تکیه میکنن و کارت داره رشد میکنه ولی بلافاصله فهمیدم یه هشدار هم داره اگه این برکت رو درست مدیریت نکنی میتونه به استرس و سوختن کامل تبدیل شه

پس یه کار عملی کردم

یک چک لیست ساده برای هر روز ساختم سقف ریسک روزانه/ تعداد معامله ی هم زمان/ زمان استراحت بین پوزیشنها و یک «نه» آماده برای درخواستهای اضافه همچنین یک جلسه ی کوتاه ۱۰ دقیقه ای ظهر گذاشتم تا وضعیت رو چک کنم و اگر لازم بود اولویت ها رو باز تنظیم کنم

نتیجه ؟

نه تنها فشار کم شد بلکه تصمیمها دقیق تر شد و اعتماد بیشتری از سمت مشتری ها اومد. اون «بار» که اولش سنگین به نظر میرسید تبدیل شد به سکوی پرتاب. چون من قواعدش رو مشخص کرده بودم

نکته داستان

وقتی مسئولیت زیاد میشه لزوماً مشکل نیست - اغلب یعنی بركته. فقط باید اون برکت رو با چارچوب و مرزبندی مدیریت کنی تا به بار سنگین تبدیل نشه

سؤال از خودمون

وقتی حجم کار و مسئولیتات زیاد میشه تو چه قانونی یا عادتی میذاری تا اون برکت به استرس تبدیل نشه؟

مدیریت استرسداستانبورسفارکسروانشناسی
۱۵
۲
حمید راحت حق
حمید راحت حق
تحلیلگر و فعال در بازارهای مالی و دوستدار دنیای کامپیوتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید