اینستاگرام کسبوکارم بود!
بهش گفتم: اصولاً معنای کسبوکار چیست؟ آیا راه انداختن یک صفحه اینستاگرام و گذاشتن پست در آن به معنی داشتن کسبوکار یا استارتآپ هست؟ من مدتهاست اکانت اینستاگرام خودم را حذف کردم؛ چرا برای من مشکلی به وجود نیامده؟ این چه کسبوکاری است که با یک فیلتر، همهاش نابود شد؟
اینطور برایش ادامه دادم:
برندهای بزرگ را ببین. کدام یک از آنها سایت ندارد؟ کدام یک از آنها، محتوای متنی ندارد؟ اگر آموزش درست و ریشهای در خصوص بازاریابی دیده بودید، امروز از فیلتر شدن اینستاگرام ضرر نمیکردید!
پرسید: چکار کنم؟
پاسخ دادم: فرض کن همین فردا، فیلتر اینستاگرام برداشته شود! اگر بخواهی دوباره سراغ آن بروی، یعنی حرف و توصیۀ من را متوجه نشدی یا جدی نگرفتی! اگر دوباره سراغ یک شبکۀ اجتماعی دیگر رفتی، یعنی باز هم اصل مطلب را نگرفتی و آن مطلب این است: محتوای خودت را تولید کن و آن را مدیریت کن.
در خصوص بازاریابی و فروش، آموزشهای اصولی و تخصصی از آدم متخصص دریافت کن و در کنارش، سایت خودت را راهاندازی؛ آرام آرام و البته پیوسته، توسعهاش بده و مطمئن باش هر چه قدر زحمت بکشی، به همان میزان به دست میآوری.
***
شاید فیلتر شدن اینستاگرام در روزهای اخیر پیامهای جدی برای همۀ اشخاص داشته باشد تا کسبوکار از نگاهی جدی و تخصصی نگریسته شود.
فیلتر شدن اینستاگرام، واهی بودن وعدههای پوچ اساتید اینستاگرامی را برای چندمین بار و البته به تلخترین شکل ممکن برای آنهایی ثابت کرد که تصور میکنند پشت میز و سیستم نشستن، یعنی کسبوکار و موفقیت. خیر! کسبوکاری که به یک فیلتر شدن بند باشد، اسمش کسبوکار نیست! سرگرمی است!
من درک میکنم خیلی از افراد و شرکتها برای اینستاگرام چه هزینهها که نکردند! چه برنامهریزی و استراتژیهایی که پایهریزی نفرمودند! اما بیاییم یک بار از خودمان بپرسیم: کسب و کاری که به یک واتساپ یا اینستاگرام وابسته باشد، آیا کسبوکار به معنی واقعی کلمه است؟
زندگی واقعی، زندگی اینستاگرامی نیست! کسبوکار حقیقی، کسبوکاری نیست که همۀ تخم مرغهایش را در سبد اینستاگرام قرار داده باشد! این بزرگترین اشتباه در کسبوکار است که تصور کنیم با یک موبایل و بدون هیچ تلاش دیگر، میشود به اهداف بزرگ دست پیدا کرد.
به قوانین اینستاگرام نگاهی بیندازیم: آیا جز این است که عملاً کاربران خود را به سمتی سوق میدهد که ناگزیند ساعتها در آن حضور داشته باشند؟ واقعیت چیزی جز این نیست: تبدیل کردن کاربران به کارگران مفت و رایگان این اپلیکیشن: معدودی به جاهای کلان برسند و سایرین نقش سیاهی لشکر را ایفا کنند.
فیلتر شدن اینستاگرام، باید تلنگری برای همۀ کسبوکارها و اکوسیستم اقتصاد و به خصوص استارتآپها باشد. اینکه برای یک بار هم که شده، علم و دانش را جدی بگیرند و تصور نکنند بازاریابی و فروش یعنی دیجیتال مارکتینگ و هیچ عامل دیگری اهمیت ندارد! هر عاملی اهمیت دارد؛ حتی همین فیلتر شدن! حتی همین غیرقابل پیش بینی بودنها. اگر ما از فیلتر شدن آسیب ببینیم، یعنی کسبوکار ما بنیان درستی نداشته است و ایراد را باید فقط به خودمان بگیریم و بس. حتی در زمانی هم که اینستاگرام فیلتر نشده بود، مکرر درخواستهای مشاوره و آموزشی به من میرسید که ناشی از همین تجربیات تلخ بود؛ تجربیاتی که منابع زیاد مالی را از ایشان گرفته بود و تهش به معنی واقعی، دستاوردی پر از هیچ! برایشان داشت و بس.
فیلتر شدن اینستاگرام به اعتقاد من یکبار دیگر نشان داد که باید تولید محتوا را بیش از پیش جدی بگیریم؛ اما مسیر را اشتباه نرویم. اینکه زمان و عمرمان را جدی بگیریم و برای دقیقه به دقیقۀ آن، برنامهریزی درست کنیم و نه توهم بزنیم و کارهایی بکنیم که اساساً پایۀ درستی ندارند.