تیم محصول، برنامهنویسی، طراحی، مارکتینگ
ساخت محصولات دیجیتال سابقهای چندین صدساله ندارد. اما طراحان سالیان بسیار طولانی در حال طراحی محصولات فیزیکی بودهاند اجرای این طراحی گاهی توسط نجاری توانمند، مهندس خط تولید، خیاط، جواهرساز و ... تولید و اجرا میشد. از طرفی دنیای برنامهنویسی هم سالهاست کار تولید را شروع کرده و خدمات و محصولات بسیار مفید را به دنیا ارائه کرده. از سمت دیگر کسبوکارها هم سالیان طولانیاست به وجود آمدهاند و فعالیت اقتصادی از تولید، ارائه و پخش محصولات و خدمات انجام میدهند.
هر دسته از این متخصصین سالهاست کار خود را انجام میدهند اما ارائه محصولات و خدمات تکنولوژیک امروزی از تلاقی فعالیت این متخصصین (برنامهنویسها، طراحان و بازاریابان) به وجود آمده. در زمانی هستیم که برنامهنویسان، طراحان و بازاریابان نیاز دارند در کنار هم همکاری کنند تا نتیجه کار اصولیتر و حرفهایتر باشد. اما مشکل کجاست؟ گاهی ممکن است هر متخصص به علت دیدن فعالیت از عینک خودش اهمیت دیگر وجوه یک فعالیت رو کمرنگتر بدونه و همکاری به خوبی پیش نره. برای همین لازم میدونیم که همه تا حدی فعالیتهای دیگر اعضای تیم محصول را بدانند و اهمیت کار هم را درک کنند تا همکاری به خوبی اتفاق بیافتد. یک محصول برای موفقیت و ایجاد تجربه خوب نیاز دارد قابل استفاده (Usable)، امکانپذیر (Feasible) و پایدار و قابل رشد (Viable) باشد.
مرز فعالیتهای اعضای تیم محصول در فرآیند طراحی، توسعه و رشد صفر و یکی نیست و به صورت طیفی در هر مرحله بر اساس نیازهای محصول فعالیت یک تخصص ممکن است پررنگتر یا کمرنگتر شود.
در اصل تولید و ارائه هر محصول یا خدمت در بازار یک فرآیند حلمساله است چرا که با ارائه این محصول تصمیم داریم مشکل یا مساله گروهی از افراد را حل کنیم یا شرایط را برایشان بهتر کنیم. در مرحله اول با روشهای مختلف به جمعآوری اطلاعات میپردازیم، در مرحله بعد اطلاعات جمعآوری شده دستهبندی میشوند، از دستهبندیهای اجرا شده الگوهایی کشف میکنیم و به کمک این الگوها ارزشی که لازم است برای کاربر خلق کنیم را شناسایی میکنیم، در مرحله بعدی ویژگیهای کلیدی محصول با همکاری تیم فنی (Feasibility)، تیم طراحی(Usability) و تیم مارکتینگ (Viability) مشخص میشوند. سپس این ویژگیهای کلیدی را به راهحلهای ملموس تبدیل میکنیم که قابل استفاده توسط کاربر باشند، بعد از این مرحله راهحلها توسط تیم فنی پیادهسازی میشوند و نهایتا توسط تیم مارکتینگ به کاربران ارائه میشوند. نکته پر اهمیت و قابل توجه همانطور که بالاتر گفتیم این است که این همکاری با مرزی مشخص نیست. اینکه اول تیم طراحی، محصول را طراحی کند، بعد از آن تیم برنامهنویسی طرح را پیادهسازی کند و نهایتا تیم مارکتینگ محصول تولید شده را ارائه کند و بفروشد مشکلات زیادی را به وجود میآورد. نکته مهم اینجاست که لازم است تخصصهای مختلف در فرآیند مشارکت داده شوند و لازم است توجه کنیم این فرآیندها لازم است در چرخهها کوچک و تکرار پذیر اجرا شوند تا محصول به موفقیت برسد. مشارکت و نگرش تخصصهای مختلف برای این فرآیند اهمیت زیادی دارد و تنها لازم است بدانیم که در هر کدام از مراحل این فرایند تمرکز یک تخصص بیشتر خواهد شد.
لازم است بدانیم همیشه خلاقیت و حل مساله در تیم طراحی اتفاق نمیافتد فرآیند حل مساله به کمک تمام اعضای تیم اتفاق میافتد. چه بسا گاهی در محصولات برمبنای اطلاعات برنامهنویسان راهحلی جذاب به کاربران ارائه میکنند. برای مثال تجربه سیستمهای هوشمند پیشنهاددهنده و ....
رشتهها در حال همگرا شدن و از طرفی در حال عمیقتر شدن هستن باید بدونیم برای موفقیت در این فضا به همکاری نیاز داریم.