همون طور که توی پست وقتی به دستنوشتههای گذشتهام فکر میکنم... گفتم، من یه دفتر دارم به نام دفتر سنگ صبور. همون طور که از روی اسمش معلومه این دفتر سنگ صبور من هستش. به شما هم پیشنهاد میکنم که یه همچین دفتری برای خودتون درست کنید و توی این پست به شما میگم که خودم توی این دفتر چی کارها میکنم.
برای اطلاعات بیشتر راجب اسکرپ بوک میتونید به این دو پست از آتنا مهرانفر مراجعه کنید:
مهم ترین کاری که من توی دفتر سنگ صبورم میکنم نوشتن افکار و کلا درد و دل کردنه. این طوری احساس آرامش بهم دست میده و خیالم راحت میشه که این افکار جاشون امنه. بعضیها همین کارها رو توی دفترخاطرات میکنن و شاید فکر کنن که دفتر سنگ صبور همون دفترخاطراته اما نه این طوری نیست! دفتر سنگ صبور یه چیزی فرا تر از اینهاست. شاید حتی بشه گفت دفتر سنگ صبور یه ترکیبی از اسکرپ بوک و دفتر خاطرات. اسکرپ بوکی که بیشتر تمرکز کرده روی نوشتهها و متنها، تا عکسها و تصاویر. و از اون طرف به خشکی دفتر خاطرت نیست که فقط متن خاطرات روزانه باشه.
برای من نوشتن الان به این معناست و نه به معنای داستاننویسی. (دلیلش رو هم توی پست باورتون میشه دیگه نمیتونم داستان بنویسم گفتم).
کار بعدی که معمولا هر دو هفته یک بار انجام میشه ریستارتینگه! بهترین اسمی که براش پیدا کردم همینه. توی روز ریستارتینگ میشینیم پای دفترمون و این چیزها رو مینویسیم:
توی دفتر سنگ صبورتون یک لیست درست کنید و سعی کنید هر چی سوال ذهنتون رو مشغول کرده بنویسید. مدتی بعد بیاین و سر بزنین، به جواب چند تا از سوالاتون رسیدید؟ آیا سوالی هست که اصلا بیخیالش شدید؟ چرا؟ همهی اینها رو بنویسید این باعث میشه با خودتون جدال کنید و سعی کنید یک جواب منطقی پیدا کنید.
خاطره بنویسید، از افراد دور و ورتون بنویسید (البته نه طوری که توهینآمیز باشه!)، داستان بنویسید، تجربه بنویسید و کلی چیزای دیگه که ممکنه برای هر کسی چیز متفاوت باشه.
خود من توی خط نوشتنم خلاقیت به خرج میدم. برای همینه که اصرارم بر اینه که این دفتر به صورت فیزیکی وجود داشته باشه تا آدم بتونه خط خطی کنه... نقاشه بکشه دور و ورش... حتی یه چیزی بچسبونه... وقتی خودم به دستنوشتههایم نگاه میکنم متوجه تفاوت خط در هر کدوم از متنها میشم و این نشان دهندهی احساس و یا هر چیز دیگس که باعث میشه اونها دستنوشتههای گذشته بشن... باعث میشه که متن بتونه احساسش رو انتقال بده.. مثلا وقتی خیلی گنده گنده و محکم مینویسم به این معناست که حال ندارم و عصبانیم... ولی وقتی آروم و کوچولو موچولو مینویسم یعنی در آرامشم (که این چند ماه اخیر خیلی کم پیش اومده! و شما بیا و دفتر جدیدم رو ببین (اولا که اگه بیای فاتحت خوندس-ـــ-) پر از کلمات گنده گنده و بد خطه).
بعضی وقتا بی هدف کلماتی رو توی دفترم مینویسم... کلماتی که حالم رو توصیف میکنن. اون کلمات رو متفاوت مینویسم... مثل خودشون مینویسم. البته معمولا این کار رو توی دفتر شطرنجیم میکنم که فعلا پاتوق کلماتی هست که طراحی میکنم. (من کلی دفتر دارم که هر کدومشون موضوع خودشون رو دارن اگه دوست دارید دربارشون بدونید توی کامنتا بگید تا یه پست هم راجب به اونها بنویسم.)
یک زمانی رو مشخص کنید که هر چند وقت یک بار (که برای من چون نیاز دارم هر روز است) توی دفترتون همین چیزها رو بنویسید. من شب قبل از خواب رو انتخاب کردم چون هم کاری ندارم و هم میتونم به تمام روز فکر کنم و یه جورایی نتیجهگیری کنم! حتی بهش امتیاز هم میدم... یکی از دلایل دیگهی انتخاب شب همون طور که توی پست دیشب گفتم اینه که مغز من به طور باورنکردنیای شبها فعال میشه!
کار دیگهای که من توی دفترم میکنم ایموجی گذاشتنه! اینقدر که با واتسپ و این جور چیزا ور رفتیم که من بدون ایموجی نمیتونم احساساتم رو بیان کنم برای همین برای خودم یه سری مخفف درست کردم که به یک شکل خاصی وسط متنم مینویسم.
برای خودتون چالش بزارید. مثلا یک سوال از خودتون بپرسید و بخواید که برای جواب اون سوال تا فلان وقت یک لیست درست کنید. مثلا چرا این احساس رو داری؟ یا چی شد که این طوری شد؟ بدبختیای در حال حاضرت چیه؟
من تا الان یک دفتر کامل پر کردم و دومیش رو هم دارم میکنم.دفتر اولم اولش اسمش دفتر رویا بود تا اینکه اون رویاها تبدیل شدن به یه سری درد و دل از کابوسهای روزانه. برای همین اسمش شد دفتر سنگ صبور. صفحهی اول دفترم با آغاز داستانی که دوست داشتم خودم توش باشم و داشتم مینوشتم آغاز شد که البته داستانه تموم هم نشد چون مزخرف بود! (فکر کنین هرمیون گرنجر (از هری پاتر) و لونا لاوگود (بازم از هری پاتر) و وایلت بودلر (از بچههای بدشانس) و سوزان نمیدونم چی چی (از نارنیا) گروه دوستی تشکیل بدن -ـــ-)
بعد از مدتی که صفحات زیادی روی هم تلنبار میشد یه خودکار بر میداشتم که با قلم اون نوشتهها متفاوت بود و شروع میکردم به کامنت گذاشتن روی نوشتههام! تا حالا این مرحلهی دومی که میگم رو انجام ندادم اما حتما میدم: بیام و هم اون صفحات رو بخونم و هم روی کامنتها کامنت بدم! فکر کنید، شما بتونید خودتون رو از طریق نوشتههاتون فریز کنید! یعنی در حال، گذشتتون رو هم از طریق اون نوشتهها و بعد کامنتهای روش ببینید...
نمیدونم بگم لذتبخش یا عذابآور که سالهای بعد که بزرگتر شدم بیام و همشون رو با هم بخونم... عجیبه! همون طور که وقتی الان نوشتههای خیلی خیلی خیلی قدیمم رو میخونم عجیبه! و من زمانی که تعجب میکنم به صورت ناخداگاه خندهام میگیرد... و من هر وقت دستنوشتههای قدیمیام را میخوانم در حال گریه و خندهام... (بسیار بیربط بود میدانم میدانم)
بهتون پیشنهاد میکنم که راحت ترین دفترتون رو برای نوشتن انتخاب کنید چون خودم هم این تجربه رو داشتم که وقتی با یک دفتری راحت نبودم زیاد ننوشتم و حتی از نوشتن خسته هم شدم! برای همین به معیارهاتون توجه داشته باشید چرا که ممکنه متوجه معیارهاتون نباشید، و همین باعث زدگی شما از نوشتن روی کاغذ بشه بدون اینکه خودتون متوجه دلیلش بشید.
دفتر سنگ صبورتون رو با دفترهای دیگه یکی نکنید. یعنی توی دفتری که لیست کارهای روزانتون رو مینویسید (البته این هم یکی از کارهایی هست که میشه توی دفتر سنگ صبور انجام داد اما من برای مثال آوردم) یا ریاضی حل میکنید نیاید کارهای دفتر سنگ صبور رو بکنید چون چیزهای مختلف قاطی پاتی میشه و ممکنه بقیه ببینشش.
حروف الفبای مخصوص خودتون رو اختراع کنید. میدونم شاید اغراق آمیز یا هر چی باشه! ولیع، باور کنید وقتی اون کلماتی رو که نمیخواین واقعا به زبونشون بیارید، اما از طرفی هم دوست دارید فریادش بزنید رو وقتی با حروف الفبای خودتون بنویسید وجدانتون آروم تره. حداقل مال من که این طوریه!
اول پستم هم گفتم که این دفتر سنگ صبور ممکنه برای هر کسی حکم یه چیزی رو داشته باشه و هر کسی هم کارهای متفاوتی توش بکنه. پس خوشحال میشم بدونم که دفتر سنگ صبور شما چطوریه. (حتی اگه ندارید بگید دوست دارید چطوری باشه?.)
آیا شما هم همچین دفتر یا چیزی شبیه به این دارید؟
به نظر شما دیگه چه کارهایی میشود در دفتر سنگ صبور کرد؟
پیشنهاد دیگهای برای اسم این دفتر دارید؟
به نظرتون یه پست دربارهی دفترهایم بنویسم؟
به امید نوشتههای زیبا...