دیدم همه دارین مینویسین... گفتم منم بنویسم خب!
راستش دارم یک پستی مینویسم برای عید که توش کلی موضوع هست. میخواستم یکی از این موضوعات همین مرور نامه باشه ولی گفتم حالا کو تا اون موقع! تا اون موقع از مد میوفته.(??) (همون طور که خیلی موضوعات دیگه افتادن)
پست اصلی:
پستهای دیگه از دیگران با موضوع مرور نامه:
اگه کسی رو جا انداختم دیگه به بزرگی خودتون ببخشید و بیاید تو کامنتا بگید تا اضافش کنم(:
دقت کردید همهی این پستها یک هدف با موضوع «کتاب خوندن» دارن؟
انگاری هممون از کتاب خوندن عقب افتادیم...
دقت کردین همه کسایی که تا الان (اون موقع که نوشته بودم واقعا بود ولی الان نیست) توی چالش شرکت کردن (غیر مسیح) دخترن؟! جلالخالق!
نمدونم (غلط املایی یا تایپی نیست) دربارهی این چند ماه اخیر چه توضیحی بدم. خیلی کار بدردبخوری نکردم. خیلی کار خفنی نکردم. اصلا کاری نکردم!
اونقدری که شما میگید درس خوندید و از این کارا، هم نکردم. من فقط یک پنجمی هستم.
ولی نه یک پنجمی عادی...
توی این چند ماه اخیر، خیلی چیزها تغییر کرد. خیلی چیزها، از جمله من.
دلم میخواد براتون بنویسیم که چه اتفاقها که برام نیوفتاد، چه فکرا که نکردم.
ولی اینجا جاش نیست.
مخصوصا توی این اکانت.
تصمیمهایی که گرفتم زیادن. از اهدف سم (Sam) توی کتاب چطوری تا همیشه زنده باشی هم بیشتره...
مسخرن.
ولی بدون شک، بدردبخور هستند. اونم بدردبخور برای ادامهی حیات!
ولی در کل مهمترین تصمیمم:«نوشتن جدی» هستش... شاید، فقط شاید، بتونم از بین این افکار نویسیها یه چیز درست و حسابی در بیارم... یه چیزی که بتونم اسمش رو بزارم «اثر» و بهش افتخار کنم.
نمیخوام این پست رو از لحاظ مهتوا ویرایش کنم. چون این اهداف الان من (بهمن ۹۹) هستش و ممکنه چند هفتهی دیگه اهداف من نباشن...