از وقتی تصمیم گرفتم توی چالش چهل روز زندگی یارا شرکت کنم، با خودم فکر کردم چطوری میتونم چهل روز رو به سبک خودم زندگی کنم؟ ایدهای به ذهنم رسید!
توی دفترسنگصبورم با اتود نوشتم:«امروز خیلی خوشحالم چون...» بعد به ادامهاش فکر کردم «ویندوزم تبدیل شده به لینوکس مینت و این خیلی خفن و باحاله!» این رو در ادامهاش با خودکار بنفشم نوشتم.
دلتودلم نبود تا فردا هم از اون جملهها برای خودم بنویسم! وجدانم حرفی رو زد که احتمالا شما هم بهش فکر کردید «چه کاریه!؟ به جای اینکه تا فردا صبر کنی، همین الان چند تا چون (اسم این دلیلها رو گذاشتم چون) دیگه برای امروز بنویس!»
گشتم و گشتم ولی چونی پیدا نکردم): «نکنه من در روز، فقط همین یک دلیل رو برای خوشحالی و متمایز کردن اون روز دارم؟!» فکر کردن به چونهای بیشتر این فکر رو به سرم انداخت. برای همین تصمیم گرفتم اصلا دنبال چون بیشتری نباشم. هر روز فقط یک چون.
توی فکر چون فردایم بودم. سعی کردم حدس بزنم چونش چی میتونه باشه... مثلا تموم شدن روزهای مدرسه... ولی نه! این برای هر چهارشنبهای صدق میکنه... «نمیتونم پیشبینی کنم چونِ فردایم چیست.» ولی الان میدانم! چون فردای آن روز تمام شده و من دارم - به خاطر خاموشی تکنولوژی - در دفترسنگصبرم این چرت و پرتا رو مینویسم تا بعد - یعنی فردا صبح که آزاد باش شدم! - تایپ و بعد پستش کنم.
عجیبه... - شاید هم نباشه! - چونِ امروز من یه جورایی دلیل استرس امروزم هم هست... چرا وقتی «همه چی آرومه»، همه چی بهم میریزه!؟
سعی دارم هر روز توی یک بخش مشخصِ دفترسنگصبورم، یک چون بنویسم به چونام فکر کنم و این طوری ازش انرژی بگیرم!
اینم برنامهی چهل روز زندگی من :)
یه پست قشنگ، با ربط - به این پست - و بامزه که خیلی خیلی بهتون پیشنهاد میکنم از سید متین فقهی