هر آدم تنهایی رو که میبینم یادت میافتم. هر آدم خستهای که میبینم یادت میافتم. هر سکانسی که داره اوج خستگی و بیکسی رو نشون میده یادت میافتم. اما زوجهای خوشحال رو که میبینم هم یادت میافتم. هر سکانسی که اوج خوشی دو تا یار رو نشون میده یادت میافتم. تو راه چشمم دنبال اینه که ببینمت. هر کی همهیکلت باشه، همتیپت باشه... تنهایی تو انقدر عمیق بود که هیچی پرش نکرد. من فکر میکردم انگیزهی کافی باشم ولی انگار نبودم. با اینکه دوستم داشتی و دوست داشتم. اما میفهمم که تو از یه جایی خورده بودی که انگار دیگه نمیشد بلند شد. کاش هنوز من رو ببینی. هرکاری میکنم به خوابم نمیآی. هرکاری میکنم نمیتونم چشمام رو ببندم و سناریو رو عوض کنم. یک تراژدی تمام عیاریه که بازندهی اصلیش منم. هر روز و هرلحظه به یادتم. آدما انگار از غصهی من خستهن. خیلیها دیگه حتی حالم رو نمیپرسن. حالا هر آدم تنهایی رو که میبینم یاد خودم میافتم. کاش هنوز حواست به من باشه...
نمیدانی چـه دلگیـرم مـن از بـیمهری دنیـا و یــا از بـــازی تقدیـــر و از خاموشیِ شبها