بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشهَی!در شعبهای بهعنوان مسئول صندوق مشغول به کار بودم. ابلاغی به شعبه اومد که شخصی رو بهعنوان مسئول خدمات معرفی کرده بود. من صبحها با سرویس س…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشرفیق ناباببعد از سفر کرمانشاه (همکار چُرتی)، من و همکارم اخلاقمون با هم جور شده بود و قرار بود به مسئول اداره بگیم که ما رو با هم به مأموریت بفرسته.…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشهمکار چُرتیبه بازرسی منتقل شده بودم و چند روز در جلسات توجیهیش شرکت کرده بودم. وقتی نوبت به مأموریتها رسید، با یکی از افرادی که در اون جلسات شرکت داش…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشمعذرتخواهیدر ادامۀ خاطرۀ چپدست باید بگم که اون زمان رئیس شعبه به این همکار ما هیچی نگفت و اصلاً توبیخش نکرد.زمان گذشت تا این رئیس شعبه به شعبۀ دیگری…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشچپدستهمکار خدماتی ما چپدست بود. یک روز نوبت قطع آب آن منطقه همزمان با بستن شعبه بود. رئیس شعبه موقع رفتن گفت «آقای ص، موقع رفتن شیر آبها رو ب…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشاملتاون زمان اسکناس 200تومانی تازه چاپ شده بود. یک روز ناهار رو از خونه نبرده بودم. حدود ساعت 11 همکار خدماتیمون رو صدا کردم و یک اسکناس 200تو…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشبازار جدیدیک مشتری داشتیم تو بانک که هر چی تو دنیا تولید میشد -مخصوصاً محصولات اروپا، آمریکا، ژاپن و کره- تو فروشگاهش پیدا میشد. همیشه هم مغازهاش…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشبدشانسیهر چند وقت یکبار، آخرای وقت که میخواستیم حسابهای بانک رو ببندیم و از شعبه بریم، با هفت هشت نفر از همکارها قرعهکشی میکردیم و قرار این ب…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشآبنباتنیروی انتظامی و ارتش از بانک حقوق دریافت میکردند. واریز حقوق بازنشستگانشون هم قبل از واریز حقوق شاغلین بود و معمولاً بین بیستم تا بیستوپن…
بازنشستۀ بانک·۵ سال پیشجعبۀ شیرینیاواخر اسفند بود و مشتریان بانک هر کدوم بهنحوی که دلخواه خودشون بود، برای تشکر از زحمت همکارها، کاری میکردند.یک مشتری داشتیم که قنادی دا…