هَی! در شعبهای بهعنوان مسئول صندوق مشغول به کار بودم. ابلاغی به شعبه اومد که شخصی رو بهعنوان مسئول خدمات معرفی کرده بود. من صبحها با سرویس س…
رفیق ناباب بعد از سفر کرمانشاه (همکار چُرتی)، من و همکارم اخلاقمون با هم جور شده بود و قرار بود به مسئول اداره بگیم که ما رو با هم به مأموریت بفرسته.…
همکار چُرتی به بازرسی منتقل شده بودم و چند روز در جلسات توجیهیش شرکت کرده بودم. وقتی نوبت به مأموریتها رسید، با یکی از افرادی که در اون جلسات شرکت داش…
معذرتخواهی در ادامۀ خاطرۀ چپدست باید بگم که اون زمان رئیس شعبه به این همکار ما هیچی نگفت و اصلاً توبیخش نکرد.زمان گذشت تا این رئیس شعبه به شعبۀ دیگری…
چپدست همکار خدماتی ما چپدست بود. یک روز نوبت قطع آب آن منطقه همزمان با بستن شعبه بود. رئیس شعبه موقع رفتن گفت «آقای ص، موقع رفتن شیر آبها رو ب…
املت اون زمان اسکناس 200تومانی تازه چاپ شده بود. یک روز ناهار رو از خونه نبرده بودم. حدود ساعت 11 همکار خدماتیمون رو صدا کردم و یک اسکناس 200تو…
بازار جدید یک مشتری داشتیم تو بانک که هر چی تو دنیا تولید میشد -مخصوصاً محصولات اروپا، آمریکا، ژاپن و کره- تو فروشگاهش پیدا میشد. همیشه هم مغازهاش…
بدشانسی هر چند وقت یکبار، آخرای وقت که میخواستیم حسابهای بانک رو ببندیم و از شعبه بریم، با هفت هشت نفر از همکارها قرعهکشی میکردیم و قرار این ب…
آبنبات نیروی انتظامی و ارتش از بانک حقوق دریافت میکردند. واریز حقوق بازنشستگانشون هم قبل از واریز حقوق شاغلین بود و معمولاً بین بیستم تا بیستوپن…
جعبۀ شیرینی اواخر اسفند بود و مشتریان بانک هر کدوم بهنحوی که دلخواه خودشون بود، برای تشکر از زحمت همکارها، کاری میکردند.یک مشتری داشتیم که قنادی دا…