reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشآنطرف حصارهاتفاوت قصهی آنطرف حصارها با اینطرف حصارها از زمین است تا آسمان. آنطرف حصارها ویلاییاست با شیروانی قهوهای و این طرف حصارها ویلای است با ش…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، قسمت نوزدهم و پایانیاز روی مبل بلند شدم و رفتم به دیوار روبروی امید تکیه دادم.«امید تو کی میخوای ازدواج کنی؟»دست راستش را پشت دست چپش فشرد و قلنجش را شکست. از…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش هجدهمآقا طاهر آن روز دیگر از هیچ آدمی متمایز نبود. دیگر کت و شلوار گران و پیراهن نوی یخه آهاری تنش نبود. دیگر تسبیحی دستش نبود و انگشتر عقیق نجف…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش هفدهمتوی تراس نشسته بود روی یک صندلی پلاستیکی و لیوان چای را گرفته بود جلوی بینی اش. هرکس از روبرو نگاه میکرد میتوانست بخار چای را ببیند که پیوس…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش شانزدهمتازه یک روز بود که از بیمارستان برگشته بودیم. ساعت 7 صبح روی تخت نشسته بودم و به متکای پشت کمرم تکیه داده بودم. داشتم زور میزدم که به بچه ش…
reyhane.ghanbarlouدرکتاب باز·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش پانزدهم«من اصلا دلم نمیخواست بیام اینجا ولی کم مونده بود از خونه بندازنم بیرون.»اوایل تابستان شده بود و 4، 5 ماه از آن روزی که احمدرضا آمده بود جل…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش چهاردهمچشم هایم را باز کردم. یادم نمی آمد کجا هستم و ساعت چند است. انگاری مغزم بیدار شده بود و جسمم در خواب بود. سرم را به زور تکان دادم تا بیدار…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش سیزدهمتازه از مدرسه برگشته بودم و داشتم صورتم را میشستم که صدای زنگ آیفون آمد. همچنان مقداری کف روی صورتم بود و اعتنایی نکردم. وقتی از دستشویی بی…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخش دوازدهمهر سال سیزده بدر، همه باهم خانوادگی میرفتیم باغ مهرشهر که یادگار بابای بهجت خانم بود. از یک روز قبل میرفتیم خانه باغ را گرم میکردیم، شب دست…
reyhane.ghanbarlou·۵ سال پیشبخاطر خودم/ داستان قرنطینه، بخشم یازدهمروز امتحان پایان ترم اول که بیدار شدم، بدنم درد میکرد. از فردای آن روز بارانی که دنبال آیدا رفته بودم توی کافی شاپ، هر روز انتظار این را می…