مربی چابکی یا Agile Coach عنوانی است که شاید در ابتدا چیزی شبیه این باشد که به دیگران بگوییم چکاری انجام دهند. احتمالا شما هم مثل من در تعریف اینکه مربی چابکی کیست، این ذهنیت را دارید و میخواهید بدانید چرا بودن و حضور Agile Coach ارزشمند است. اگر اینطور فکر میکنید پس تا انتهای مطلب همراه باشید.
اگر در فضای چابکی هستید و به عنوان یک هدف شغلی مربیگری چابکی را انتخاب کردید و یا به دنبال بکارگیری مربی و مشاور چابکسازی سازمانی هستید این مطلب در نهایت قرار است با پاسخ به این سه سوال شما را در این موقعیت راهنمایی کند:
سختترین قسمت یک مربی چابکی بودن، یادگیری و استاد شدن در تمام چیزهای مورد نیاز اتفاقا غیر چابک است. مسلم است زمانی که یک مربی هستید، باید در همه موضوعات چابکی ماهر باشید. باید در مورد چارچوب های معمول چابکی و نحوه اجرای آنها بدانید. اما باور کنید یا نه این بخش آسان کار خواهد بود، شاید فقط تنها حدود ۲۰ درصد کاری است که شما هر روز انجام خواهید داد. بقیه زمانتان صرف انجام تمام کارهایی میشود که به طور خاص چابک نیستند، اما آنها را با یک طرز فکر چابک انجام میدهید.
برای مثال، یک مربی نقش معلم را نیز دارد. زمانی که به عنوان یک معلم و راهنما عمل میکنید، به افراد، تیمها، و رهبران با طرز فکر و مدل ذهنی خدمتکار(servant mindset) نزدیک میشوید و به طور آشکارا چیزهایی را که درباره چابکی میدانید به اشتراک بگذارید.
زمانی که افراد و تیمها چابک شروع به فراگیری چابکی میکنند، نقش مربی به منتور بودن و مرشدی کردن تغییر میکند. به عنوان یک منتور به افراد کمک خواهید کرد که نقشه راه خود به سمت چابکی را بسازند. در نظر داشته باشید این نقشه فقط شامل فهرستی از مهارتهایی که باید به دست آوردند نیست بلکه افرادتان را به سمت ذهنیت چابک و رهبری هدایت خواهید کرد که برای تمرین موفقیتآمیز چارچوبهای چابک نیاز دارند.
همزمان با آموزش و منتور کردن، باید یک کارآگاه و در واقع حلکننده مشکلات باشید. در نقش حلکننده مشکلات با افراد و تیمها کار میکنید تا درک کنید که چه چیزی در سفر چابکی فردی یا تیمی آنها اشتباه پیش میرود. مساله سخت نقش حلکننده مشکلات در این است که شما در واقع مشکلی را برای تیم حل نمیکنید. به یاد داشته باشید که تیمهای چابک حول کار و مسائل مربوط به آن به صورت خود سازمانده عمل میکنند. کاری که واقعا انجام میدهید کمک به تسهیل برای پیدا کردن بهترین راهحل برای خودشان است. البته میتوانید ایدههای خودتان را به اشتراک بگذارید، اما نمیتوانید به آنها بگویید که چه کاری باید بکنند. اعضای تیم باید خودشان انتخاب کنند. زمانی که آنها این کار را انجام میدهند، تغییراتی که اجرا میکنند سریعتر مورد قبول واقع خواهد شد در واقع به آنها کمک میکنید که سریعتر به عملکرد بالاتری برسند.
در نهایت، به عنوان یک مربی، نقش یک میانجی و واسطه را خواهید داشت. تضادها درون تیمها، بین تیمها، و در سراسر سازمانها به وجود میآیند. به عنوان یک مربی چابکی یک میانجی نیز هستید که طرفین تعارض برای بدست آمدن راهحلهای مطلوب کمک میکند. این بخش قطعا سختترین بخش از نقش مربیگری چابکی است. در واقع سختی کار در این است که باید همزمان با تلاش جهت حفظ آرامش، ذهنیت چابک و شیوههای سالم چابک را بدرستی پیش ببرید.
موضوع مهم دیگری که نباید فراموش کنید این است که تمام این کارها را در سطوح فردی، تیم، مدیریت میانی و سطوح مدیران اجرایی انجام خواهد شد پس به تنوع زیادی از تکنیکها و رویکردها نیاز خواهید داشت. در کنار انتخاب ابزار برای کار کردن، باید بدانید چه موقع باید از هر کدام از آنها استفاده کنید.
اگر به دنبال آشنایی با مربیگری چابکی هستید بیشک قبلاً در مورد انواع شیوه های چابکی مطالعه کردهاید و احتمالا تجربههای مناسب یا غیر مناسبی در چابکی داشتهاید. اگر این تجربه را دارید، پس میدانید که اسکراممستر مربی اول تیم است. خب همینجا سوالی پیش خواهد آمد و اینکه تفاوت فعالیت اسکراممسترها با مربیان چیست؟
اولین نکته این است که اسکراممسترها کاملاً روی تیمهای خودشان تمرکز دارند. این بدان معناست که اسکرام مستر در درجه اول مشغول به بهتر و بهتر کردن درک و اجرای چارچوب چابکی در تیم خود است. اسکراممستر با پشتکار به پشتیبانی و تسهیل کردن رویدادهای تیم و اطمینان از توسعه مصنوعات مورد نیاز تیم میپردازد. مهمتر از این، اسکراممستر در حال آموزش چارچوب اسکرام به اعضایی از تیم است که با مفاهیم چابکی تازه آشنا شده باشند. همچنین سرعت تیم را اندازه می گیرند و تعامل بین اعضای تیم را پرورش میدهند تا در رسیدن به عملکرد بالا کمک کند.
در مقابل، مربی چابکی به طور هم زمان روی تمام تیم ها تمرکز دارد. در واقع مربی گامی است که از فعالیت های روزانه خارج می شود. این کار به مربی ها کمک می کند تا روی سیستم تیم ها تمرکز کنند. در حالی که اسکراممستر درون یک تیم کار میکند و از نزدیک جزئیات را مشاهده و بررسی میکند، مربی کمی از این کنشها جدا است. این نوع از عدم درگیری، مربی را قادر می سازد الگوهای ناسالم را در بین تیم ها شناسایی کند و موارد آموزشی یا توصیه هایی را برای رفع آن تهیه کند. در واقع بدان معنی است که مربی به طور فعالی با رهبری کردن سعی میکند به الگوهای بزرگتر توجه کند و مشکلات گسترده تری را حل کند.
اما یک مربی چابکی با اسکراممستر نیز کار میکند تا مشکلی را که اسکراممستر بر آن نتوانسته غلبه کند را حل کند. این کمک کردن به صورت مشاهده کردن وضعیت مصنوعات چابکی و رویدادها آن نمود پیدا میکند. به بیان دیگر، مربی چابکی یک مشاهدهگر بیصدا از رویدادها خواهد بود و در زمینهایی که در آن احساس نگرانی کند با اسکراممستر مشورت میکند.
به عنوان مثال، اگر مربی مشکلی در مورد رویداد برنامهریزی اسپرینت مشاهده کند، مربی پیشنهاداتی را برای حل الگوی ناسالم ارائه میدهد. در واقع با اینکه اسکراممسترها اولین مربی برای تیمهای خود هستند، در بعضی مواقع همین نزدیک بودن زیاد به تیم ممکن است در شناسایی مشکلات اختلالی برایشان ایجاد کند و در اینجا مربی در یک موقعیت خنثی در خارج از تیم به آموزش، مرشدی و راهنمایی برای کلیه اعضای تیم کمک خواهد کرد. مشارکت اسکراممسترها و مربیان از مواردی است که می تواند منجر به ایجاد سیستمی از تیمهای سالم شود.
در قسمت های بعدی این موارد را بررسی خواهیم کرد:
پ.ن : ابتدا بین استفاده از عبارت مربی چابکی و مربی چابک اندکی دچار تردید بودم اما به نظرم اومد استفاده از چابکی بهتر باشد چون مربی قراره حول چابکی مربیگری کند، یک جورایی مثل معلم عربی یا معلم عرب، چابکی نباید شکل یک صفت میگرفت برای مربی برای همین هم از عبارت مربی چابکی استفاده کردم.
منابع: