GolgoliKhanoom
GolgoliKhanoom
خواندن ۶ دقیقه·۲۲ روز پیش

وقتی که از خواهر کوچک ترم یک نکته خیلی بزرگ یاد گرفتم!

خوب خاطرم هست. پنج شنبه روزی را در مهرماه سال 98 میگم. توی بالکن خانه مان بودم یک ژاکت زرشکی مامان دوز تنم بود. برای خودم توی یک فنجان چینی نو که گل های قرمزش زیر نور خورشید دلبری میکرد چای ریخته بودم و از عطر هل و دارچین چای با نسیمی که پاییز، ظهرهنگام گونه ام را نوازش می کرد حسابی لذت می بردم راستش داشتم به قولی خستگی یک هفته کاری را در می کردم. یک قلپ که از چای خوردم آن را روی لبه بالکن گذاشتم تا یک کوچولو حرکات کششی انجام بدم تا به قولی به بدن بیچاره ام هم فرصت استراحت بدم. همزمان که دم عمیقی می کشیدم دست هام را توهم قلاب کردم و به طرف بالا بردم که یک هو صدای مامانم و جیغ خواهرم نسترن باعث شد حسابی از جا بپرم! از بالکن پریدم داخل خانه گفتم: چی شده ؟؟ که فهمیدم خواهرم موقع راه رفتن مچ پاش به مبل خورده و حسابی کبود شده بود و از درد داشت به خودش مثل مار می پیچید و صدای زوزه گرگ در میاورد! مامان بهش گفت: دختر خوب حواست کجاست؟ چرا این قدر سر به هوایی ؟ مگه خدا بهت دو تا چشمون سیاه خوشگل نداده ؟؟ خب مادر من راه میری خوب دور و برت را نگاه کن.

نسترن گفت: واییییییییییی مامان !!!!! بسه، دارم میمیرم از درد! مامانم رفت سمتش و گفت: عیب نداره مادر. الان میرم یک خورده یخ میارم میزارم روی پات تا ورمش بخوابه. تو کامل پات و درازکن راحت باش. مامانم تا یخ را اومد که روی پاش بزاره نسترن خانم جیغش بدتر رو هوا رفت و فهمیدیم که اوضاع زیاد خوب نیست و باید ببریمش دکتر. سریع با گوشیم یک تاکسی اینترنتی گرفتم. راستش استرس زیادی داشتم برای اینکه مامانم نمیتونست با ما بیاد آخه کمر درد داشت و چند روزی بود که درد سیاتیک امانش را بریده بود. خلاصه که کار کار خودم بود.کمک کردم که نسترن بشینه توی تاکسی. وقتی که خواستم کرایه سفر را پرداخت کنم آن صفحه فرم لعنتی تکراری آمدش شماره کارتم را داشتم تایپ میکردم این مشکلی نبود اما cvv2 و تاریخ انقضا کارت به کل یادم رفته بودش. راستش من آن قدر ها هم حافظه ام مثل ماهی نیست کارتم را تازه عوض کرده بودم. نزدیک بیمارستان شده بودیم و با شتاب زدگی که داشتم زیپ کیف شلوغم را باز کردم و از تو کیف پولم کارت بانکیم را درآوردم و تاریخ انقضا و cvv2 را تایپ کردم و سریع گذاشتمش توی کیفم. دکمه پرداخت را که زدم متوجه شدم اطلاعات کارتم اشتباهه و سیستم آنلاین کوفتیشون ارور میده. دوباره امتحان کردم اما نشد. نزدیک بیمارستان که بودیم آقای راننده گفت: خانم بفرمایید. اینجا خوبه نگه دارم؟ منم گفتم: بله خیلی ممنون.همین جا نگه دارین لطفا. به راننده توضیح دادم که دو بار خواستم کرایه سفر را پرداخت کنم اما نتونستم.

راننده بهم گفت : خب چرا از #پرداخت_مستقیم_پیمان استفاده نمیکنی ؟ مگه مجبوری این همه عدد حفظ کنی؟ یعنی اگه سه تا کارت داشته باشی توقع داری اطلاعات سه تا کارت را تمام و کمال حفظ باشی ؟؟؟ گفتم معلومه که نه ! کرایه سفر ما 35 هزار تومن شده بود اما من اصلا پول نقد جز یک تراول 100 هزار تومنی همراهم نداشتم تراول را دادم به راننده و گفتم بقیش مهم نیست. بقیش که چرا مهم بود اما حال نسترن برام مهمتر بودش. رانننده هم پول خورد نداشت که بقیه اش را بهم برگردونه. از کارتم عکس گرفت تا بعدا برام کارت به کارت کنه. خلاصه سرتون را درد نیارم دکتر گفت:پای نسترن مسئله مهمی نیست. با چند تا پماد خوب میشه دردش و کبودی هم به مرور زمان بهتر میشه. تو راه برگشت که بودیم نسترن اسکرین شات یک کیف مجلسی شیک صورتی را بهم نشون داد و گفت میخواد این را برای خودش بگیره. راستش کیف گرون بود اما بهش گفتم که خب میتونه قسطی این کیف را بگیره چون فروشگاه این قابلیت را گذاشته اما با ناراحتی بهم گفت: نمیتونم. گفت که در زمینه به خاطر سپردن مهلت قسط ها همیشه خدا حواسش پرت هست و اخرین باری که یک عطر گرون قیمت فرانسوی با رایحه شیرین بهاری را برای عید گرفته بود به خاطر حواس پرتیش دو بار جریمه قسط داده و خلاصه مامان و بابا دیگه بهش اجازه نمیدن که چیزی را قسطی بخره. به نسترن گفتم که میتونه از این اپلیکیشن های موبایل نصب کنه که هر چند وقت یکبار بهت کارهاتو یادآوری میکنن. اما نسترن بهم گفت: هیچ کدام از این اپلیکیشن ها فایده ای ندارن و وقتی که توی یک روز شلوغ هستی ممکنه صدای گوشیت را به کل قطع کنی تا صدای هیچ نوتیفیکیشنی را نشنوی یا اینکه ممکن درطول روز به همون نوتیفیکیشن های گوشیت هم بی توجه باشی !

البته جا داره که به شما بگم هفته بعد من متوجه شدم که به خاطر همین فراموشکاریم اشتباه بزرگی کردم . قبض برق را که بابا بهم داده بوده یادم رفت پرداخت کنم. پیش خودتون میگید چرا ؟؟ چون هزار تا کار رو سرم ریخته بودش و یادم میاد موقعی که داشتم توی تاکسی کیف پر از وسایلم را باز می کردم قبض برق آنجا افتاده بوده و من دیگه به طور کل با نبود برگه قبض، پرداختش روهم فراموش کرده بودم. بابا بعد از آن من را سرزنش کرد و بهم گفت که تو حتی نمیتونی از پس یک مسئولیت ساده که بهت دادم بربیای و به خاطر بی توجهیت باید دو برابر پول قبض برق را بدیم. اما دنیا همیشه همین طوری نمیمونه و هنوز قشنگی های خودش را داره. چند وقت بعدش نسترن بهم با خوشحالی گفت که تونسه کیف مورد علاقش رو سفارش بده. خیلی کنجکاو شدم آخه چه جوری تونسته مامان و بابا را راضی کنه ؟ بهش گفتم تو که مامان و بابا بابت فراموش کردن قسط های خریدهای قبلیت و جریمه خوردن بابت آنها خیلی از دستت شاکی بودن الان چی شد بهت اجازه دادن؟ بهم با خیال آسوده گفت:دیگه هیچ جوره فراموش نمیکنم و مطمئنم که قرار نیست بابت پرداخت قسط ها جریمه بخورم. چون شخص سومی اینجا واسطه میشه به اسم پیمان که اگه من هر چقدر هم مشغول زندگی خودم باشم و یا حتی فراموشکار، ایشون حواسش به همه چی هست! بهش گفتم: چطور ممکنه ؟؟ اصلا این پیمان کی هستش؟ بهم گفت: الان دیگه اوضاع خیلی فرق کرده وقتی از دایرکت دبیت استفاده کنی دیگه لازم نیست نگران این چیزا باشی چون خودش کاملا حواسش به پرداخت قسطی هست و در زمان های پرداخت قسط بدون اینکه به تو یادآوری کنه پول را اتوماتیک از حسابت بابت قسط کسر میکنه وبا پیامک بهت اطلاع میده و میگه قسط خرید شما پرداخت شد، به همین راحتی! تازه یک خوبی دیگه هم که داره اینه که فقط محدود به پرداخت قسط خرید هات نیست. خیلی متنوع تر از این حرفاست. میتونی به پیمان خیلی چیزارو بسپری مثلا میتونی قسط بیمه، هزینه قبوض، اشتراک شبکه های نمایش خانگی، هزینه های تاکسی اینترنتی و... همه این هارو تنها با یک کلیک تو یک چشم بهم زدن میتونی انجام بدی! راستش این #پرداخت_مستقیم که نسترن برام توضیح داد خیلی برام جالب و هیجان انگیز بودش چون تو زمان و انرژی باعث صرفه جویی به میزان قابل توجهی میشه و جا داره که بگم من برای اولین بار از خواهر کوچک ترم یک نکته خیلی بزرگ یاد گرفتم!

کیف صورتی که خواهرم برای خودش قسطی خرید کرد :)))
کیف صورتی که خواهرم برای خودش قسطی خرید کرد :)))


عکس بچگیمون هست زمانی که من به خواهرم خواندن کلمات را قبل از مدرسه رفتن یاد می دادم. حالا اوضاع فرق کرده و آن تو حوزه تکنولوژی و کامپیوتر و ... به من چیزای جالب یاد میده!
عکس بچگیمون هست زمانی که من به خواهرم خواندن کلمات را قبل از مدرسه رفتن یاد می دادم. حالا اوضاع فرق کرده و آن تو حوزه تکنولوژی و کامپیوتر و ... به من چیزای جالب یاد میده!



#پرداخت_مستقیم_پیمان #پرداخت_مستقیم

تاکسی اینترنتیپرداخت مستقیمپرداخت مستقیم پیمانپرداخت_مستقیم_پیمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید