m_28704601·۱۶ دقیقه پیشمأموریت غیرممکن: دِبیت مستقیمایتن هانت، مأمور ویژه IMF، همیشه درگیر مأموریتهای پیچیده بود. اما این بار شرایط به گونهای متفاوت بود. دیگر دشمنان تنها گروههای تروریستی…
m_37380772·۲ ساعت پیشدنیای بدون اضطراب مالی: وقتی همه چیز با فکر حل میشودمن همیشه میگفتم: «همین که صبح از خواب پا میشم و برق و گاز قطع نشده باشه، خدا رو شکر!» زندگی من همیشه پر از نگرانیهای کوچیک بود. بچهها ک…
یسنا باقرفر·۴ ساعت پیشخب حالا مگه چی شده؟اون روزی که ساعت هفت و نیم صبح مثل گلوله برف پرتاب شده به شیشه یخ زده بانک چسبیده بودیم که صبحانهی کاری کارمندان تموم بشه و اذن دخول بگیری…
m_84669223·۵ ساعت پیشپرداختهای ذهنی: دنیایی بدون کارت و گوشیمن همیشه از عصر دیجیتال لذت میبردم. هر چیزی که میخواستم، چند کلیک کافی بود. اما نمیدانم چرا همیشه با پرداختها مشکل داشتم. فراموش میکرد…
m_14091295·۶ ساعت پیشیادآوریهای تلخحالا که بازنشسته شدم، بیشتر وقتهام رو توی خونه میگذرونم. از همون اول صبح که بیدار میشم تا شب، با خودم فکر میکنم که زندگی چقدر سریعتر ا…
m_23479803·۱۵ ساعت پیشدنیای بیگسست زمانزندگی همیشه یک جریان پر از جزئیات کوچک بود. وقتی برای خرید چیزی به مغازه میرفتم، بلافاصله به ذهنم میرسید که چطور پولی که برایش زحمت کشیدم…
m_41580217·۱۵ ساعت پیشپرداخت مستقیم به اجارهنشینها رسیددر ساختمان قدیمی اجارهنشینها، اوضاع همیشه یک جور نبود؛ هر روز یا لولهای میترکید، یا سقفی چکه میکرد، یا دعوایی بین همسایهها بالا میگر…
Lady Wiseldon·۱۹ ساعت پیشیک کلیک!در کنار تمام عیب و ایراد هایی که دارم حواس پرت هم هستم و طبیعتا این حواس پرتی عواقبی مثل جا گذاشتن به همراه دارد! جا گذاشتن کلید، کارت بانک…
m_13189038·۱۹ ساعت پیشابوالقاسمابوالقاسم، همسایهی روبروییمان بود. مادرش، خیلی دوست داشته که اسمش «سروش» باشد. اما پدرش بدون اینکه نظر مادرش را بپرسد، رفته بود ثبت احوال…
m_37884771·۱۹ ساعت پیشپارک آبی رویاهامیهو یه روز صبح وقتی بیدار شدم، احساس کردم انگار وارد یه دنیای دیگه شدم. خیلی عجیب بود، همه چیز خیلی راحتتر و سریعتر از همیشه. معمولاً صبح…