از وقتی که فهمیدهاند میخواهم تجربیاتم را منتشر کنم مدام از من میپرسند قرار است چقدر راحت بنویسی؟ آیا همه چیز را مینویسی؟ با خنده میگویم بله، از همه چیزهایی که شما دوستان عزیز میدانید و یا نمیدانید.
چقدر این «همه چیز» ترسناک است. نوشتن از همه چیز یعنی نوشتن از ناتوانی، نوشتن از گریستن، نوشتن از درد، از ترسِ تنهایی، از ترس آیندهای «همچنان در خانه». نوشتن از بی پولی، ناتوانی جنسی و تمام شدن پسانداز. آیا مینویسم؟ بله.
اما چیزهایی هست که نوشتن از آنها ساده نیست، چیزهایی که تصور ما از خود در ذهن دیگران را مخدوش میکند. این وقتها دستم به نوشتن نمیرود. ما نمینویسیم که خود را کوچک کنیم. مواجهه با مرگ آنچه در ذهن دیگران میگذرد را برایم کمرنگ کرد. تصمیم گرفتم بنویسم، با صداقت بنویسم. قصه این نوشتن را بخوانید. رنج من شاید درسی باشد برای دیگران.
میدانم بیپروا نوشتن تبعاتی دارد و درون زندگی سرکها خواهند کشید. یا باید پاسخگوی چیزهایی باشی که تو فراموش کردهای و دیگران نه.
زندگی رودی در گذر است، ما هم بگذریم.