ویرگول
ورودثبت نام
Ruda.writer
Ruda.writerRuda رُدا | واژگون نویس درد، صدایی که در سکوت می نویسد نوع نوشتها: عاطفی | شرح حالت و احساس | نقد سیاسی اجتماعی
Ruda.writer
Ruda.writer
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

«اعدامِ اصواتِ حقیقت»

از پنجه‌های سرد پا تا لبان بی‌جانم، از حقیقتی خفه‌کننده لبریز است؛ 
اما نجوایی از میان لبان بی‌روحم بیرون نمی‌آید! 
گویی اصوات بی‌گناهم در حنجره، به جرم بیان بی‌پروایانه‌ی حقیقت، اعدام می‌شوند؛ 
و تجمع اجسادشان گلویم را می‌فشارد. 
به‌گمان، این همان بغض است که می‌گویید.

و خون بی‌رنگ آن اجساد بی‌حس‌شده‌ای که زمانی سرشار از امید واهیِ شنیده‌شدن بودند،چون رودی خروشان پیش می‌رود؛در مسیرش به ته‌مانده‌های وجودم تازیانه می‌زند،تا به سدی که دولت بی‌انصاف مغزم تا ثریا روی چشمان خشکیده‌ام کشیده، برسند.و دیدگانم چه سنگین‌اند آن وقت که از آن همه خون جاری‌شده، قطره‌ای بیرون نمی‌خیزد.

و اعدام آن اصوات بی‌گناه، چون خنجری زهراگین بر دل شهروندان احساس قلبم است؛ 

و چه بسیار احساساتی که از برای این آلوده‌خنجر جان دادند.

در این وضع تأسف‌بار، شهروندان منطق مغزم، رقت‌انگیزانه با توهمات پوچ، خود را فریب می‌دهند؛و ماورای تلاش خود را می‌کنند تا چندی بیشتر به زندگی پست خودشان و این تن افگار بیفزایند.

و این حادثه‌ی سهمگینی است که روزانه در وجودم رخ می‌دهد؛ و به‌گمانشان، مانند رز مرده در انزوا، و همچون بنفشه در خوابم، بی‌خبر از واژگونی درونم ، که هر روز مرا دگرگون‌تر می‌کند.

گویی فقط ایران مرا درک می کند

نوشته ای از «رُدا» | Ruda | واژگون‌نویسِ درد

ددردمی‌کند...

ادبیاتفلسفهاعتراضنقدسیاسی
۸
۴
Ruda.writer
Ruda.writer
Ruda رُدا | واژگون نویس درد، صدایی که در سکوت می نویسد نوع نوشتها: عاطفی | شرح حالت و احساس | نقد سیاسی اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید