تنهایی به خط زدن غیرممکن نیست، ولی سخته، خیلی سخته؛ هر چقدر هم باهوش و باتجربه باشی، واسه موفقیت باید «رفیق همراه» و «تیم طراح» کنارت داشته باشی.
وقتی بخوای تو سازمان یا واحدی که کار میکنی یا حتی تو زندگی شخصیت، تغییر و تحول ایجاد کنی، مسیر رو عوض کنی، فرمون رو بچرخونی، همیشه دو تا چالش جدی داری:
هر تغییری درد داره، سخته، نتیجه هم قطعی نیست؛ ممکنه تصمیمی بگیری و حرفت رو نخونن، ممکنه شروع به کار کنی و مانعت بشن، ممکنه پشتت رو یا زیر پات رو خالی کنن، ممکنه جلو روت قربون صدقت برن و پشت سر کارت رو خراب کنن، ممکنه هیچ کاری نکنن و فقط روزی هزار بار بهت بگن مسیری که میخوای بری غلطه، مزخرفه و نتیجه نداره. تو این شرایط لازم داری که یه نفر، لااقل یه نفر کنارت داشته باشی که تمام قد همراهت باشه، خیرخواهت باشه، حرفت رو بخونه، جایی که داری اشتباه میزنی بهت تذکر بده ولی وقتی تصمیمی گرفتی تمام قد کنارت وایسه و کمکت کنه تا به نتیجه برسی، یکی که وقتی دلت گرفت و بریدی از زمین بلندت کنه و وقتی کم آوردی هلت بده، پشت سر هواتو داشته باشه و وقتی حضور نداری شرایط اطراف رو واست جفت و جور کنه؛ خلاصه یه نفر لازم داری که تمام قد کنارت و با تمام توان همراهت باشه.
پای تغییر که وسط میاد دیگه همه چی استراتژی و تئوری و برنامهریزی نیست، تغییر و تحول یه کار انسانیه، و وجود این همراه یا همراهان ضروریه؛ وگرنه زمین میخوری، بدم زمین میخوری.
هر کاری کنی، هر چقدر هم که خودت رو باهوش و کاربلد و کاردرست بدونی، بازم آدمی و ذهنت محدوده، عقلت محدوده، زمانت محدوده، توانت محدوده؛ اندازه همین عقل و زمان و توان محدود و اعتماد به نفس کاذبت میتونی فکر کنی، پیشبینی کنی، طراحی کنی و پا وسط میدون بذاری. اگه بحث تغییر مسیر باشه، به خصوص وقتی درباره تغییر و تحول سازمان باشه، این ذهن محدودت دیگه تنهایی دو زار نمیارزه. معلومه که نمیتونی تنهایی چشمانداز درست و هدف مشخص تعیین کنی، مسیر رو طراحی کنی، هر روز برنامهریزی کنی، هر لحظه به کارهایی که کردی و تبعاتشون فکر کنی و برنامههات رو متناسب با تغییر شرایط و موانع ظاهرشده اصلاح کنی.
پای تغییر که وسط بیاد هر روز و هر لحظه با مسئله و مسائل جدیدی مواجه میشی؛ گیریم اولی رو خودت حل کردی، دومی رو خودت حل کردی، سومی رو چی کار میکنی! قبل تو هم خیلیا فکر میکردن تنهایی از پس همه کارا و حل همه مسئلههاشون بر میان و زمین خوردن!
پای تغییر که میاد وسط، حتی وقتی رفیق همراه کنارت باشه، لازمه یه تیم داشتی باشی که خلاق باشن، اهل فکر باشن، بتونن مسیرهای پیش رو رو خوب پیشبینی کنن و مسیر مناسب طراحی کنن، از پس برنامهریزی و اصلاح مسیر بر بیان، ابهامهات رو رفع کنن، ناشناختهها رو درک کنن، مسئله پشت مسئله حل کنن و گامهای حرکت رو آجر به آجر بسازن.
اگه جوگیر باشی و بخوای تنها وارد میدون بشی وسط راه تموم میشی و زمین میخوری، بدم زمین میخوری.
خلاصه که تنهایی به خط زدن غیرممکن نیست، ولی خیلی سخته. واسه موفقیت تو زمینها و مسیرهای ناشناخته، رفیق همراه و تیم طراح لازمه.