سلام
نمی خواستم برات نامه بدم از دستت ناراحتم. آخه نوشتن چند خط این قدر سخته؟ ولی فقط 10 دقیقه بیشتر نتونستم تحمل کنم. وقتی که حسین آقا نامه تو رو به دستم داد نمی دونی چه حالی شدم، عین بچه ها دویدم کنجی و با سرعت پاکت رو باز کردم و کاغذ رو درآوردم. وبعد یخ زدم:
محمد آقا سلام
"ادب آداب دارد."
همین؟ آخه این رسمشه؟ محمد آقا در مقابل سارا جان؛ باشه حالا که این طوری یه پس بگرد تا بگردیم.
"سارا خانم علیک
ادب آداب دارد
مرکب آب دارد
ولی سارای ما انگار نه انگار
به سینه قلبکی جا ساز دارد"
موشک جواب موشک. خوب شد؟
باقی بقا
نمی خواستم دیگه چیزی بنویسم ولی نتونستم. جانم فدا.
تصدقت
محمد