رضا ضیائی‌دوستان
رضا ضیائی‌دوستان
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

"تنیده یاد تو در تاروپودم"



خورشید تازه دراومده بود و داشتم با ماشین از یکی از شهرهای شمال به شهر دیگه‌ای می‌رفتم، پرتو نورخورشید، قطرات شبنم روی سبزه‌ها و گیاهان کنار جاده و نسیم خنک صبحگاهی با صدای سحرانگیز و جاودانه‌ای که از رادیوی ماشین پخش می‌شد لحظه نابی رو برام ساخت که بعد از گذشت 30 سال هنوز هم اون لحظه زنده و سرشار در من حضور داره؛ لحظه نابی که صدای محمدرضا شجریان ساخت؛ صدایی که تلالو طرب انگیز نور خورشید ، طراوت شبنم و روح انگیزی نسیم صبحگاهی رو یک‌جا با هم داشت.

تو با رخ چون بهار چونی بی من
تو با رخ چون بهار چونی بی من

حکایت غریبی‌یه این مرگ. از لحظه ای که متولد می شیم حرکت مون به سمت مرگ آغاز می شه. خیلی تلخه ولی حقیقت داره؛ ما به دنیا میایم که بمیریم. مایوس کننده ست؟ نه نیست. یعنی هم هست هم نیست؛ یعنی می تونه نباشه. ما با زندگی کردنمون و کیفیتی که بهش می دیم می تونیم سایه این یاس شوم رو با نور و شور و عشق و هیجان از بین ببریم. همون کاری که محمدرضا شجریان به تمامی و در نهایت کمال، همه عمرش رو بهش اختصاص داد و صدای رسای یک ملت شد و در لحظه لحظه خاطرات این مردم حضوری دل‌انگیز پیدا کرد.

روحش شاد و یادش گرامی.

این داستانک رو می‌تونین در پادکست شبانه (اینجا) گوش کنین.


https://virgool.io/@rziadoostan/%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF-cqjfhasnhr3m
خسرو آوازمحمدرضا شجریانداستانکپادکست شبانهتنیده یاد تو در تارو‌پودم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید