از اون آدم خشک و رسمی تو اون برنامه تلویزیونی پربیننده دهه 60، خیلی باحالتر، خیلی سرحالتر، خیلی شادابتر و خیلی طرب انگیزناکتر بود؛ به ما آموزش نمیداد بلکه خودش آموزش مجسم بود و ما بدون اینکه متوجه بشیم یاد گرفتیم که؛ چقدر زبان انگلیسی برامون لازمه تا بتونیم، به قول خودشون، آب رو از سرچشمه بنوشیم، چقدر حیاتییه که زبان فارسی رو خوب بدونیم و با زیر و بم بیانی زبان مادریمون آشنا بشیم، و چقدر مهمه که به اتفاقها و پدیدهها و آثار هنری اطرافمون توجه کنیم جذب ودرکشون کنیم تا بتونیم به ایدههای بهتری برسیم؛ همین طور میشه ادامه داد و ادامه داد و ادامه داد و نوشت و نوشت و نوشت از استادی که سر کلاسش غیر از عکاسی، لابراتوار، تروکاژ و انیمیشن یه عالمه چیزهای دیگه در باره یه عالمه موضوع به یه عالمه شکل متنوع یاد گرفتیم. استاد شیرین گفتار و شیرین کردار و اهل طربی که سیمش به زندگی وصل بود و به دانشجوهاش درس عشق و زندگی می داد. استاد عالِمی که یه عالَم بود و در قلب همه شاگردهاش زنده و باقی بود و هست و خواهد بود. بدرود استاد اکبر عالمی.
این داستانک رو میتونین در پادکست شبانه (اینجا) گوش کنین.