Saboor Anwari·۲ سال پیشنگاه به ظاهرم نکنشهرام شهری در حال رساندنِ فربُد به دانشگاه است. فربُد که در صندلی عقب نشسته، نگاهی میاندازد به ساعتش:-حاجی میشه سریعتر بری؟-همین الانم دا…
Saboor Anwari·۲ سال پیشاگر دیوانه بودم...اگر دیوانه بودم، جیغ و فریادی میزدم که گوشِ انسانها را کَر کند.اگر دیوانه بودم، با صدای بلند میخندیدم و میگریستم.اگر دیوانه بودم، همه چ…
Saboor Anwari·۲ سال پیشچه شد که کار به اینحا کشید؟سوی چشمهایش را از دست میدهد. مادری در گوشهای از دنیا. هشت فرزند دارد و هشت نگران. نگاهی میکند به گذشتهاش. شصتوپنج سال گذشت. چه شد ک…
Saboor Anwari·۲ سال پیشبه دنیای من خوش آمدیدر یک عصرِ بارانی در بهارِ ۱۴۰۳ در حال دیدن ویدیویی با موضوعِ نویسندگی و شخصیتپردازی بودم. ویدیوی بعدی یک ویدیوی پیشنهادی بود با عنوان: «ع…
Saboor Anwari·۲ سال پیشدرد درد زاویههای مختلفی دارد.چیزی که غیرقابل قبول بهنظر میرسد این است که درد را کسی به تو هدیه میدهد که از خونِ توست و سالها کنارت بوده.ک…
Saboor Anwari·۲ سال پیششباهت زندگی به قطارزندگیِ انسان شبیه به قطار است.چرا؟این روزها سرعتِ عجیبی در گذرِ روزها مشاهده میکنم. مگر قطارهای ژاپن اینگونه نیستند؟آدمهای زیادی میبینم…
Saboor Anwari·۲ سال پیشکتابهای عجیبفیلمها عجیب هستند، کتابها عجیبتر. حقایقی را که قبلن هم میدانستی، وقتی در کتابی میخوانی، روحت بیشتر درگیر میشود و ذهنت مانند پیچک درخ…