منظور از استرسیها آدمایی هستند که به صورت ذاتی یا اکتسابی بار سنگینی از استرس روی دوششونه. این جور آدما ظاهرهای مختلفی دارند. مثلا گاهی:
زود از کوره در میرن،
ذهنشون خسته است،
حواس پرتن،
تنبلن،
وسواس دارن،
و این لیست ادامه داره. اگه این خصلتها اغلب اوقات برات صادقه حتما این متن رو تا آخر بخون تا بهتر خودت رو درک کنی. البته به برکت کرونا و قرنطینه اکثرمون کمی استرسی شدیم. پس اگه جز لیست بالا نیستی هم باز همراه من باش تا از آسیب استرس آگاهتر شی.
بزارید یا یه مثال شروع کنم. یک پل بزرگی رو در نظر بگیرید. این پل بر اثر گذر زمان و اتفاقات دیگه دارای آسیبهایی شده که البته با چشم راحت دیده نمیشن. یه روز یه کامیون از روی این پل رد میشه که باعث میشه پل تحت فشار قرار بگیره و آسیبهاش بهتر دیده بشن. مثل یه کش که وقتی میکشیش تازه بریدگیهاش رو میبینی. این پل قبل از عبور کامیون هم مشکل داشته ولی کامیون باعث شده مشکلاتش راحتتر دیده بشن. پس کامیون دلیل ایجاد مشکلات پل نبوده.
این مثال شبیه داستان تکنولوژی و ما آدماست. ما هممون نقصهایی داریم. تکنولوژی فقط داره اونا رو به ما نشون میده. شرط میبندم اگه آدمای صد سال پیش هم با این سطح از تکنولوژی و فشار روبرو میشدند خیلی از این همین ضعفها و نقصها رو بروز میدادند.
استرس چیزیه که بدن ما وقتی احساس خطر میکنه یا توی شرایط ناشناخته قرار میگیره (باز احساس خطر میکنه) ترشح میکنه و باعث میشه ما توی حالت آماده باش قرار بگیریم. این حالت اسم دیگهای هم داره؛ نبرد یا فرار. ولی مشکل اینجاست که وقتی یه مار روبرومون ظاهر میشه میتونیم راحت تصمیم بگیریم که باهاش بجنگیم یا فرار کنیم. ولی وقتی یه تکنولوژی جدید جلومون میبینیم نمیدونیم با این استرس چکار کنیم. و اینجوری فقط استرس رو درون خودمون نگه میداریم که ما رو مضطرب و عصبی میکنه. یعنی مشکل اینه که ما «نحوهی برخورد با استرس ناشی از دنیای مدرن» رو بلد نیستیم.
رفتارهایی که به خاطر استرس انجام میدیم هم همون عادتهای بد هستند که برای فرار از استرس انتخاب میکنیم و به صورت موقت جواب میدن ولی تاثیرشون زود از بین میره. و ما دوباره بر میگردیم به تکرارشون (روند اعتیاد به هر چیزی اینجوری شروع میشه). شنیدید داستان فردی که با قایقش وسط دریا گیر کرده بود و از فرط تشنگی آب دریا رو میخورد؟ این فرد با هر جرعه آب به ظاهر عطشش رو جواب میده ولی در واقع داره تشنهتر میشه و مجبوره دوباره آب دریا بخوره. سرانجام این روند تکراری هم نابودی بدنشه.
یه گزارشی خوندم که گفته بود ۲۰ درصد صاحبان تلفن همراه از هنگ کردن یا کند شدن موبایلشون استرس گرفته بودند. پیچ خوردن سیم موبایل و هندزفری هم برای خیلیا میتونه استرسزا باشه. ولی به این نکته توجه کنید که این استرس یه جور علامت خطر اشتباهیه. یعنی نه جونمون در خطره نه قراره آسیب ببینیم. پس اولین قدم اینه که چند نفس عمیق بکشیم و به خودمون بگیم طوریت نیست.
اگه میخواین سطح استرستون رو بهتر بشناسین پیشنهاد میکنم پست زیر رو بخونین:
گاهی استرس ناشی از باورها مونه. مثلا ممکنه یکی با شکستن صفحه موبایلش دنیا براش خراب شه ولی یه آدم دیگه بعد این اتفاق چنان خم به ابرو نیاره. برای فرد اول اون موبایل به عنوان منبع تفریح و لذت (و آزادی) بوده ولی برای دیگری فقط وسیلهای برای انجام امور کاری. تفاوت این دو در باورهاشون باعث میشه یکی اتفاقی رو تهدیدی به هویتش بدونه ( استرس ترشح بشه توی بدنش) و دیگری این اتفاق رو موضوعی ناچیز و معمولی. پس اگه استرست ادامه دار بود به خودت رجوع کن و از خودت بپرس که این مسئله در بطنش چه معنیای برات داره که اینطور آشفتهات کرده.
اگه بعد شکستن صفحه گوشیت دلت خواست بزنی خورد و خاکشیرش کنی، در حال حاضر سطح استرست بالاتر از اونیه که با گفتگو و تفکر برطرف شه و پیشنهاد میکنم به یه روانپزشک معتبر برای تشخیص ریشه استرست مراجعه کنی.
استرس توی بدن فرمان حرکت میده (همون نبرد یا فرار) و وقتی بدنمون با ترشح استرس حرکت و یا جنبشی نداشته باشه باعث میشه که استرس توی بدن بمونه که آسیبهای زیادی به اعضای بدن میزنه. معمولا ورزش یکی از بهترین پیشنهادهایی هست که به بدن تحرک مناسب میده و سطح استرس رو پایین میاره.
البته بدونید که استرس اگه توی سطح بالا ترشح شه بدن توی حالت قفل شدگی قرار میگیره که داستانی داره برای خودش.
برای آگاهی از اینکه حیوونها چطور استرسشون رو خارج میکنن پست زیر رو میتونین ببینین:
اتفاقا توی دههی ۴۰ میلادی یه دانشمندی همین سوال براش پیش اومد و تصمیم گرفت برای بیمارهایی که اختلالات مغزی دارند جراحی لوبوتومی انجام بده. توی این جراحی قسمت جلویی مغز که فرمان تمام احساسات (و استرس) رو میداد رو جدا میکنند. نتیجه چی شد؟
بیمار بعد از عمل به یک مردهی متحرک تبدیل شد. یعنی خالی از انگیزه و علاقه به هر گونه کاری. این عمل همونیه که آخر فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته روی جک نیکلسون انجام میدن.
بعدها دانشمندها متوجه شدن که احساسات (و استرس) همون عاملی هست که ما رو به حرکت و زندگی وامیداره.
البته امروزه استرس رو مادر ۷۰ درصد اختلالات مغزی عنوان میکنن. ولی با این حال استرس ذاتا بد نیست و در تعادل کاملا لازمه.
اینجا ممکنه حرفام تبلیغاتی بشه ولی من به شدت به تکنولوژی و ابزارهای بدون سیم علاقهمندم چون باعث میشن به سرعتی که فکر میکنم ایدههام رو یادداشت و ثبت کنم.
نفس عمیق کشیدن و تمرین خودآگاهی برای من خیلی تاثیر گذاره و باعث میشه سطح استرس بدنم کنترل بشه.
مطالعه کتاب در کنار یاد گرفتن خودم و باورهام (مخصوصا باورهایی که از کودکی با خودم داشتم) باعث شده با تصحیح تفکرات استرسزام از شر خیلی از استرسهام خلاص شم. بزارید براتون مثال بزنم:
وقتی به صورت ناخودآگاه باور داری که تعداد فالوور صفحهات به معنای ارزش توئه غیر مستقیم داری به خودت میگی فالوور کم من یعنی بی ارزشی من. و تفکری که ارزش ما رو پایین بیاره به هویتمون آسیب میزنه و این اتفاق فوقالعاده استرسزاست.
وقتی به خودت میگی نتیجهی کنکور و یا حقوقم ارزش من رو توی دنیا مشخص میکنه باز باعث میشی سیلی از استرس سمتت روونه شه.
پیشنهادم اینه که توی تصحیح هویتخودمون تلاش کنیم. تصویر نادرست از هویتمون همیشه و هرجا میتونه برامون استرس ایجاد کنه. اگه راغب بودین حتما توی یه پست در مورد هویت خودمون و باورهای نادرست صحبت میکنم.
ممنون که تا اینجا همراهم بودین.