سلام رفیق حالت چطوره ، دیروز گفته بودی فردا یه سر میرم اون طرف ، من امروز رفتم و ندیدمت ،اصلا معلوم نیست داری چیکار میکنی ، من که سر از کارات در نیاوردم ، از ما که فراری شدی این طرفا آفتابی نمیشی نمیدونم شاید کار و زندگیت بر وفق مراده ، اگه هست که چه خوب ، ما که از خوشیِ حال دوستان خویش خوشحال میشویم اگه نه هم که امیدوارم ردیف بشه کارت ، یه لحظه چی شد ، داشتیم میگفتیم آره درسته انتهای راهرو دست چپ ، آقای دکتر اونجا منتظره ، فکر کنم اونجا آخرین جایی بود با همدیگه حرف زدیم ، نمیدونم یادت میاد چی بهم گفتی یا نه ، همه چی ردیفه ، آره درسته ، همیشه همین رو گفتم ، اصلا هیچوقت کارا گیر نداشته نمیدونم چرا آخرش اینطوری شد ، خودم رو میگما ، شما که تکلیفت معلومه موقع کار و زحمت ، بیکار میگردی ، حالا که سر برج شده و چک ها دارن اذیت میکنن آدم شدی ، یه کم به خود بیا ، یه کم بیشتر آدم باش ، یه کم هم ما یاد کن ، اینجا خیلی سرد و تاریکه ...