ثمين ابراهيمى
ثمين ابراهيمى
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

اینچنین آرام...


کیستی که من

اینگونه به اعتماد

نام خود را

با تو می گویم…

کلید قلبم را

در دستانت می گذارم

نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

به کنارت می نشینم

و سربر شانه‌ی تو

اینچنین آرام

به خواب می روم؟

کیستی که من

اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!

کیستی که من

جز او

نمی بینم و نمی یابم ؟!!

دریای پشت کدام پنجره ای؟

که اینگونه شایدهایم را گرفته ای

زندگی را دوباره جاری نموده ای

پر شور

زیبا

و

روان

دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم

جان می گیرد

و هر لحظه تعبیری می گردد

ازفردایی بی پایان

در تبلور طلوع ماهتاب

باعبور ازتاریکی های سپری شده…

کیستی

ای مهربان ترین؟

احمد شاملوعاشقانهدلنوشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید