ما انسانها موجوداتی نیازمندیم. ما نیازهای متفاوتی داریم و در تمام طول زندگی درحال پاسخ دادن به نیازهامون هستیم. وقتی غذا میخوریم٫ وقتی ورزش میکنیم٫ وقتی درس میخونیم٫ وقتی میرقصیم٫ وقتی داد میزنیم٫ وقتی غیبت میکنیم٫ وقتی غر میزنیم و حتی وقتی دزدی یا تجاوزی به حقوقی کسی انجام میدیم داریم به نیازهامون پاسخ میدیم.
اینکه ما در لحظه چه نیازهایی داریم دست ما نیست و ما دخالت مستقیمی در اون نداریم. نیازهای ما و اولویتهاشون رو ژنتیک و محیط و سبک تربیتی خانواده و خود و سبک زندگیمون تعیین میکنه. اما کاری که ما میتونیم انجام بدیم و درِش دخالت داریم اینه که میتونیم به این نیازها آگاه بشیم و بر اساس نظام ارزشیمون و نوع بودنمون تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم که میخوایم به کدوم نیاز(ها) پاسخ بدیم و چطور میخوایم به نیازهامون پاسخ بدیم.
اما چطور میشه به نیازها آگاه شد؟
نیازهای ما یه آمپر دارن٫ مثل آمپر بنزین. وقتی بنزین ماشین کم و زیاد میشه٫ ما از روی امپر میفهمیم که چقدر کم و زیاد شده. نیازهای ما هم همین شکلین و برای آگاهی از زیاد و کم شدنشون یه آمپر دارن. این آمپر بهمون کمک میکنه بفهمیم چه نیازیمون الان نیاز به رسیدگی داره یا کدوم نیازمون الان برطرف شده. اون آمپر اسمش هست احساس!
ما احساسات متفاوتی داریم. احساسات ما که در مجموع مود مارو میسازن٫ در واقع پستچی هایی هستند که از برطرف شدن یا نشدن نیازهامون خبر میارن. احساسات مهم هستند و مارو میتونن در مسیر وصل شدن به خودمون و آگاهی از نیازهامون و ارزشهامون کمک کنن.
خبر بد اینکه ما یاد گرفتیم احساساتمون رو نبینیم. در اصل احساساتی بودن رو بد میدونیم و خیلی مواقع احساساتمون رو سرکوب میکنیم تا حال بدمون رو از بین ببریم دریغ از اینکه احساسات فقط پست چی هستند وقراره بهمون کمک کنن تا نیازهامون رو بهتر تشخیص بدیم.
تمرین امروز٫ دیدن احساسات هست. امروز قراره ده بار در طول روز و هر بار به مدت ده ثانیه خودم رو مشاهده کنم و چند تا از احساساتی که دارم تجربه میکنم رو ببینم. مثلا الان من احساس آرامش خاطر دارم٫ احساس درد خفیف دارم٫ کمی مضطربم و کمی اشتیاق دارم.
قبل و بعد آگاهی از احساساتم٫ حال و مودم عوض میشه. انگار وضوح حالم برام بیشتر میشه و اگر حالم خوب نباشه خیلی راحت تر میتونم بفهمم دردم چیه و براش چکاری میتونم انجام بدم.
امروز قراره سعی کنم بیشتر به خودم آگاه بشم. به خودم و حالم.