در بخش عهد جدید مسیحیت، یعنی انجیل چهارم و رسالههای پولس و یوحنا، عیسی علیهالسلام چنین معرفی میشود: در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود... (یوحنا، ۱:۱ـ۲). البته که خداوند در قرآن هم عیسی (ع) را "کلمهالله" معرفی میکند: کلمه خدا
چرا کلمه؟
کلمات مخلوق یک خالق هستند. مینویسیم، پس خلق میکنیم. و خداوند آفریدگار همگان است. به همین دلیل عیسی را کلمه خود میخواند. چون خود خلقش کرده؛ خلقتی بیهمتا.
کلمه! در سوره قلم خداوند در همان ابتدا به قلم و آنچه که مینویسد قسم میخورد. همین به تنهایی بیانگر اهمیت و جایگاه نگارش است. تک تک کلمات یک نوشته آینه درون نویسنده هستند، همانطور که عیسی نماینده صفات خداوند است. خداوند همانطور که عیسی را نعمتی برای مردمان میدانسته، قلم و نگاشتن را نیز مانند یک نعمت اجر نهاده و به آن قسم خورده است.
اهمیت نوشتن را درک کردید؟ نوشتن، نه به معنای نویسندگی حرفهای، بلکه برای دل خودمان هم باارزش است. تا جاییکه از نوشتن به عنوان یک نوع مدیتیشن نام میبرند.
در تعریف مدیتیشن اینطور آمده: مجموعه تکنیکها و اعمالی که فرد توسط آنها به درون خود متمرکز میشود تا به یک آرامش ذهنی و درونی برسد: درونکاوی
نوشتن چه نقشی در رسیدن به این آرامش دارد؟ کافیست قلم به دست بگیرید و هر چه را که در طول روز تجربه کردهاید بنویسید. چیزی شبیه به خاطرهنویسی. تمام احساساتی را که تجربه کردهاید، از هر چه قدردان بودهاید، تمام اتفاقاتی را که دیده و شنیدهاید و ...
گام دوم هدفمند کردن این خاطرهنویسی است. هر بار نوشته خود را بخوانید و ببینید چه احساسات و افکار مثبت و منفی در شما تکرار میشوند؟ چه اتفاقی افتاده که این احساسات و افکار در شما زنده شدهاند؟ از چه موضوعی شاکی بودید و از چه چیزی قدردان؟ دیدهها و شنیدههایتان چقدر ارزش تکرار شدن دارند؟
با بررسی این موارد، کم کم متوجه تغییرات درونی خود خواهید شد. که مثبتها افزایش مییابند، انرژیها و افکار و احساسات منفی شما به کاغذ منتقل شده و روح شما سبک و آزاد است.
نوشتن را جدی بگیرید و حتی روی موضوعاتی که برای خواندن انتخاب میکنید، وسواس داشته باشید.
به قول شاهین کلانتری عزیز: نوشتن، فرصتی برای بهتر شدن است.