پیشتر به این موضوع پرداخته بودیم که ایران بیش از هر کشور دیگری در منطقه غرب آسیا ظرفیت تبدیل شدن به عنصر هژمون منطقه ای را دارد. علاوه بر دسترسی به منابع طبیعی گسترده، منجمله بسیاری از منابع استراتژیک مانند نفت، گاز، اورانیوم، و غیره، دسترسی مستقیم به آبهای آزاد و تسلط بر تعدادی از استراتژیک ترین نقاط جغرافیایی جهان، میزان جمعیت قابل توجه و (لااقل فعلا) جوان، و بسیاری مزایای نسبی دیگر، همچنین از نظر فرهنگی و قومی نفوذ ایران بسیار فراتر از مرزههای سیاسی خود گسترش یافته است.
افغانستان یکی از کشورهایی است که در حوزه تمدنی ایران قرار دارد. حدودا 20% از جمعیت افغانستان را شیعیان تشکیل داده و چیزی حدود 54% از جمعیت آن از فارسی زبانان است. همچنین از همان میزانِ نسبتا کمی که تجارت و ارتباطات اقتصادی با دنیا در این کشور نفوذ پیدا کرده، و با وجود کوتاهی های بسیاری که در سالهای گذشته از سوی ایران برای گسترش این حوزه وجود داشته، لیکن همچنان سهم ایران در اقتصاد افغانستان قابل توجه است و حدود 40% از کالاهای وارداتی در افغانستان از ایران وارد می شوند. این آمارها منهای تجارت قاچاق تریاک و مواد مخدر است که در صورت برنامه ریزی اصولی می تواند بصورت قانونی از کریدورهای مشخص و نظارت شده ای عبور داده شده و روانه بازارهای اروپایی گردد.
مطلب بسیار پر اهمیت دیگر در خصوص افغانستان، قرار گرفتن آن میان دو کشور ایران و چین، و همچنین دسترسی هر دو کشور ایران و چین از طریق آن به منطقه آسیای مرکزی است. نا امنی و بی ثباتی در افغانستان حتی اگر به داخل مرزهای ایران سرریز نشود، به معنی غیر فعال ماندن تمام این ظرفیتها بوده و مانعی بر سر پیوند ایران، چین، و روسیه خواهد بود. یعنی دقیقا سه کشوری که پیمان ناتو به رهبری آمریکا بطور رسمی آنها را رقبا و چالشهای اصلی خود در جهان خوانده است.
از همینجا می توان دریافت که اولا چرا آمریکا به افغانستان لشکرکشی کرده بود، و ثانیا پس از شکست نظامی و خروج آمریکا از افغانستان، برنامه و سیاست این کشور در خصوص افغانستان به چه ترتیبی خواهد بود.
سیاست آمریکا در خصوص افغانستان سه اولویت داشت:
از آنجا که هر دو اولویت اول و دوم عملا شکست خورده اند، در حال حاضر اولویت سوم در دستور کار ایالات متحده و متحدین اروپایی آن قرار دارد. چیزی که این سیاست را تقویت می نماید تاثیری است که جنگ داخلی در افغانستان می تواند بر تحولات دیگر کشورهای غرب آسیا بگذارد.
اولا، درگیری و ناامنی در مرزهای شرقی ایران می تواند موجب کاهش تمرکز آن بر مرزهای غربی و بخصوص کاهش فشار موجود روی سرزمین های اشغالی شود.
ثانیا، آتش جنگ شیعه و سنی در افغانستان می تواند به کل منطقه سرایت نموده و موجب افزایش ناامنی در داخل خاک ایران و تضعیف میزان نفوذ آن در سایر کشورهای منطقه شود.
این مورد اخیر بطور اخص حائز اهمیت است، زیرا دقیقا همین مورد تنها عاملی است که ممکن است موجب تحقق اولویت دوم (یعنی مداخله نظامی مستقیم ایران و گرفتاری آن در باتلاق افغانستان) گردد. آمریکاییها از این طریق امیدوارند ایران را در موقعیت اره قرار دهند. به اینصورت که اگر ایران مداخله نظامی نکند اعتبار خود را بعنوان عنصر هژمون میان جمعیت های شیعه منطقه از دست داده، و اگر مداخله نظامی بکند در باتلاق افغانستان گرفتار شده و از این طریق خسارات و هزینه های هنگفتی را تحمل نماید. بعلاوه، درگیری مستقیم ایران در افغانستان به دکترین جنگ شیعه و سنی رسمیت بیشتری داده و موجب یکپارچه تر شدن جمعیت های سنی منطقه علیه جمعیت های شیعه (و متقابلا) خواهد گردید. چنین وضعیتی زمینه ساز فعال شدن شکاف های مذهبی در کل منطقه غرب آسیا و بروز جنگ های داخلی و فراملی شده، نتیجتا هم موجب تضعیف ایران گردیده و هم سدی در برابر تحقق پروژه کمربند و راه جمهوری خلق چین و مانع گسترش نفوذ اقتصادی این کشور در این منطقه و حتی مانع از اتصال کم هزینه زمینی چین به اروپا خواهد شد.
با توجه به موارد فوق، سیاست جمهوری خلق چین در قبال طالبان بسیار ساده و قابل فهم است.
طبق گزارش الجزیره پکن از پایان «سه هفته بینظمی» در افغانستان با تشکیل دولت موقت جدید در کابل استقبال کرد و از طالبان خواست که نظم را در افغانستان برقرار کند.
«وانگ ونبین» سخنگوی وزارت خارجه چین در یک کنفرانس خبری گفت: «چین اهمیت زیادی برای اعلامیه طالبان درباره تشکیل دولت موقت قائل است. این به بیش از سه هفته بینظمی در افغانستان پایان داد و گام ضروری برای احیای نظم و بازسازی این کشور است».
جامعه جهانی چه واکنشی به کابینه طالبان نشان داد؟ - مشرق نیوز (mashreghnews.ir)
مشخص است که برقراری امنیت و ثبات و پایان جنگ داخلی تنها اولویت چین در افغانستان است. دولت چین حتی نگران نفوذ طالبان میان جمعیت اویغورهای یاغی در چین نیست، علی الخصوص که طالبان دشمنی اثبات شده ای با نیروهای داعش دارد.
موضع ایران از این نظر به موضع چین شباهت دارد، لیکن همانطور که در بالا اشاره شد مساله افغانستان برای ایران پیچیدگی هایی دارد که در مورد چین صادق نیست. بنابراین اهداف ایران را به این ترتیب می توان خلاصه کرد:
1- پایان دادن به جنگ داخلی و برقراری امنیت، ثبات و آرامش در سراسر خاک افغانستان. برای دستیابی به این هدف، ایران حتی حاضر به پذیرش تسلط کامل طالبان بر افغانستان هم هست.
2- محافظت از جمعیت شیعه و اقوام فارسی زبان در افغانستان. جمهوری اسلامی ایران حاضر نخواهد شد بزرگترین سرمایه های اجتماعی خود در افغانستان را بی سر و صدا قربانی کرده و از دست بدهد. خصوصا که هرگونه تعرض طالبان به جمعیت افغانهای همسو با ایران به معنی کاهش نفوذ ایران در سایر کشورها هم خواهد بود.
3- جلوگیری از نفوذ رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای ایران در افغانستان. بعنوان مثال، ترکیه از حالا تلاش می کند با استفاده از موقعیت ناشی از ظهور طالبان، جای پایی در افغانستان پیدا کند. همچنین قطر بعنوان دیگر متحد منطقه ای ترکیه روابط خوبی با طالبان دارد.
ترکیه
«رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه نیز در واکنش به کابینه جدید افغانستان گفت که به دقت تحولات افغانستان را تحت نظارت دارد.
وی در جریان یک دیدار رسمی از جمهوری دموکراتیک کنگو در جمع خبرنگاران گفت: «نمیدانیم که این کابینه موقت چه مدت زمانی روی کار است. تمام آن چه که باید انجام دهیم این است که این فرایند را به دقت دنبال کنیم».
قطر
یکی از مقامهای ارشد قطر در مصاحبهای اختصاصی به خبرگزاری فرانسه گفت که طالبان «عملگرایی» نشان داده و باید بر اساس اعمالش مورد قضاوت قرار بگیرد و هیچ تردیدی وجود ندارد که این گروه، حاکمان اصلی افغانستان هستند.
با توجه به این سه هدف، موضع ایران عبارتست از دعوت کلیه گروه های افغان به متارکه جنگ، به رسمیت شناخته شدن امتیازات و حقوق مورد نظر ایران برای اقوام فارسی زبان و جمعیت شیعه از سوی طالبان، و تلاش در جهت تحقق روابط دیپلماتیک و اقتصادی و تجاری بصورتی که مانع از گسترش نفوذ رقبای ایران در افغانستان و دولت طالبان گردد. با توجه به این موارد شیوه موضع گیری امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان معنا پیدا می کند:
وزیر خارجه کشورمان در نشست وزرای خارجه همسایگان افغانستان گفت: ایران همچنان پیگیر موضوع تشکیل دولت فراگیر با مشارکت همه اقوام است و امیدوار هستیم طالبان به تعهداتی که وعده دادهاند، عمل کنند. تهران برای در اختیار گذاشتن تمامی امکانات خود بهمنظور پیشبرد مذاکرات بینالافغانی آماده است.
امیرعبداللهیان: امیدواریم طالبان به تعهداتشان عمل کنند - تابناک | TABNAK
به بیان ساده تر، دستگاه دیپلماسی ایران تمام ظرفیت خود را برای پیشبرد مذاکرات بین الافغانی بکار می بندد تا بدون جنگ و خونریزی طالبان را ملزم به پذیرش حقوق مورد نظر ایران برای اقوام افغانستانی همسو با ایران نموده و متقابلا ایران هم حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد.
این موضع اصولی جمهوری اسلامی است که از هر جهت در راستای منافع ملی ایران قرار دارد.
لیکن این سیاست به دو طریق می تواند به شکست بیانجامد:
اولا، در صورتی که طالبان تعهداتی که به ایران وعده داده را محقق ننموده و در صدد حذف یا سرکوب یا سایر رفتارهای نامطلوب علیه جمعیت و نیروهای همسو با ایران بر آید.
ثانیا، در صورتی که بخش هایی از جمعیت شیعه یا اقوامی که همسو با ایران تعریف می شوند از خط مشی های تعریف شده از سوی ایران خارج شده و بطور مستقل (و قطعا با حمایت و چراغ سبز آمریکا و اروپا) میز مذاکره را ترک کرده و دست به اقدام نظامی علیه طالبان بزنند.
اقدامات احمد مسعود در منطقه پنجشیر دقیقا مصداق مورد دوم بوده و در تقابل مستقیم با سیاست خارجی ایران بود. طبیعتا عدم حمایت ایران از احمد مسعود هم تلاشی بود برای جلوگیری از رانده شدن طالبان به سمت مورد اول. و البته از ابتدا هم مشخص بود جمهوری اسلامی ایران اجازه نخواهد داد فردی در قد و قواره احمد مسعود برای سیاست خارجی ایران خط مشی تعریف نماید.
هر چند خامدستی در سیاست و جهالت و خیانت احمد مسعود در دره پنجشیر تا حدودی موضع ایران و جمعیت افغان های همسو با ایران را در برابر طالبان تضعیف نموده، لیکن ایران همچنان امیدوار است از طریق دیپلماسی بتواند طالبان را به اتخاذ سیاستهای اعتدال آمیز ترغیب و هدایت کرده و از شعله ور شدن آتش جنگ داخلی در افغانستان که مستقیما در راستای منافع آمریکا و غرب خواهد بود جلوگیری نماید.