ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

تفاوت «لیبرالیسم» با «نولیبرالیسم»


در یکی از مناظره های تلویزیونی در شبکه چهار سیما، شهریار زرشناس از نولیبرالیسم انتقاد می کرد و محمد قوچانی او را به چالش می کشید.

جایی از مناظره، محمد قوچانی خطاب به زرشناس گفت «به قول شما نولیبرالیسم، و به قول من لیبرالیسم». یعنی گویا قوچانی ادعا می کرد نولیبرالیسم اصطلاح مجعول و غیر دقیقی است، و این چیزی که به اسم نولیبرالیسم مطرح شده در حقیقت همان لیبرالیسم است که از چند قرن پیش در اروپا وجود داشته.

https://www.aparat.com/v/HaOJd/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87_%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D8%B2%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3_%D9%88_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%82%D9%88%DA%86%D8%A7%D9%86%DB%8C

زرشناس این کنایه را پیگیر نشد، اما آیا واقعا نولیبرالیسم همان لیبرالیسم است؟



بطور کلی اصطلاح «نولیبرالیسم» (Neoliberalism) معمولا توسط افرادی استفاده می شود که نسبت به آن موضعی انتقادی و چالشگرانه دارند. طرفداران نولیبرالیسم معمولا از همان عنوان کلاسیک «لیبرالیسم» استفاده می کنند. لذا در هر نوشته یا سخنرانی اگر دیدیم از نولیبرالیسم نام برده می شود، معمولا از همینجا می توانیم بفهمیم موضع گوینده نسبت به این پدیده، انتقادی و منفی نگر است.

اما یکی از مشکلات اساسی در فضای روشنفکری و تخصصی که معمولا از نولیبرالیسم صحبت می کند این است که وجه تمایز نولیبرالیسم با لیبرالیسم را به درستی تشخیص نمی دهند. به همین دلیل معمولا بطور تلویحی می پذیرند که این نولیبرالیسم همان لیبرالیسم کلاسیک است که مدتی توسط سوسیال دموکراسی منقطع شده بود و سپس مجدد باز گشته.

این موضع انفعالی ناشی از موفقیت طرفداران نولیبرالیسم در تحریف تاریخ و جا انداختن معانی جدید برای اصطلاحات قدیمی است. اما واقعیت این است که نولیبرالیسم تفاوت های ماهوی اساسی با لیبرالیسم کلاسیک دارد.



برای اینکه تفاوت نولیبرالیسم را با لیبرالیسم متوجه شویم، اول باید به این نکته توجه کنیم که در دوران رواج لیبرالیسم کلاسیک، چیزی به نام «علم سیاست» و بخصوص «علم اقتصاد» وجود نداشت. بلکه یک حوزه مطالعاتی بود که با عنوان «اقتصاد سیاسی» شناخته می شد. «لیبرالیسم» گرایشی فکری بود که در حوزه همین اقتصاد سیاسی وجود داشت. البته در حوزه فلسفه هم گرایشات لیبرالیستی وجود داشت، اما اصل دعواها میان لیبرالیسم و مارکسیسم و سوسیال دموکراسی، در همین حوزه اقتصاد سیاسی بود.

بعدها اقتصاد سیاسی به سه شاخه جدید تقسیم شد که عبارتند از علم اقتصاد، علم سیاست، و علم جامعه شناسی. و اتفاقا این تقسیم شدن به سه شاخه هم نقش مهمی در زمینه سازی برای تبدیل شدن «لیبرالیسم» به «نولیبرالیسم» داشت، یا بعبارت دقیقتر، این سه شاخه شدن کمک کرد تا تفاوت اساسی نولیبرالیسم و لیبرالیسم از دیده ها مخفی بماند.

اما لیبرالیسم در اقتصاد سیاسی چه معنایی داشت؟

اقتصاددانان لیبرال، متفکرین شاخصی از قبیل آدام اسمیت و دیوید ریکاردو بودند. بحث اصلی این متفکرین این بود که اقتصاد بر پایه «بازار آزاد» قادر است بهره وری و خروجی تولید را به حداکثر رسانده، و از این طریق موجب افزایش تنعم و رفاه در سطح جامعه شود.

مفهوم کلیدی مورد استفاده توسط اقتصاددانان لیبرال کلاسیک، همان مفهوم «بازار آزاد» بود. و اتفاقا تفاوت کلیدی «نولیبرالیسم» و «لیبرالیسم» در تعریفی است که هریک برای «بازار آزاد» ارائه می دهد.



اقتصاددانان کلاسیک و لیبرال، بازار آزاد را آن بازاری تعریف می کردند که در آن هیچ اثری از «رانت اقتصادی» وجود نداشته باشد.

رانت اقتصادی، هر نوع درآمدی است که بدون زحمت بدست آمده باشد. گاهی اوقات به جای «رانت» از اصطلاح «نهار مجانی» (Free Lunch) هم استفاده می شود. انواع رایج رانت که بخصوص در نوشته های اقتصاد سیاسی کلاسیک و آرای اندیشمندان لیبرال کلاسیک مشاهده می کنیم عبارتند از:

1- رانت زمین (اجاره)

2- رانت مالی (نزول و ربا خواری)

3- رانت انحصاری

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-udosrkfn1mkf

پس بازار آزاد آن شرایط آرمانی بود که در آن تمام اشکال رانت و رانت خواری از میان رفته باشد. اقتصاددانان کلاسیک و لیبرال در زمان خود می دانستند که این شرایط آرمانی هنوز بدست نیامده و وجود خارجی ندارد، اما بحث آنها این بود که اولا نظام سرمایه داری می تواند به سمت رسیدن به بازار آزاد حرکت کند، و ثانیا زمانی که به آرمان بازار آزاد برسد، بهینه ترین نظام اقتصادی ممکن پدید خواهد آمد.

حتی مارکس تا حدود زیادی این ادعا را پذیرفته بود. مارکس تعریف بازار آزاد را از اقتصاد سیاسی کلاسیک و نوشته های آدام اسمیت و ریکاردو و دیگران گرفته بود. همچنین قبول داشت که نظام سرمایه داری به سمت نابودی اَشکال سه گانه رانت و برقراری بازار آزاد حرکت می کند. تنها اختلاف اساسی و دعوای مارکس با دیگر متفکرین اقتصاد سیاسی کلاسیک در این بود که آنها معتقد بودند اقتصادی که به بازار آزاد دست یابد کاملا با ثبات و بهینه است، اما مارکس معتقد بود بازار آزاد همچنان دچار بی ثباتی خواهد بود و وارد بحث استثمار کارگران و غیره می شد.

پس تعریف بازار آزاد محل اختلاف نبود، بلکه نتیجه رسیدن به آن و کیفیات و اتفاقاتی که پس از رسیدن به آن قرار بود بیافتد مورد مناقشه بحث بود.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-kuv9iq1jcs6w

بنابراین، «لیبرالیسم» از بازار آزادی می گوید که در آن هیچ گونه ای از رانت اقتصادی وجود نخواهد داشت.



اما نولیبرالیسم تعریف بازار آزاد را از بیخ تغییر می دهد!

نولیبرالها، بازار آزاد را آن بازاری می دانند که هر کسی مجاز است هر کاری دلش خواست در آن بکند. یعنی تمام اشکال رانت اقتصادی در بازار آزاد نولیبرالیستی کاملا مجاز و مباح قلمداد می شوند. اتفاقا بانکداری ربوی یکی از اجزای بسیار اساسی نولیبرالیسم است. شکل گیری انحصارات بزرگ یکی از خصوصیات کلیدی در اقتصاد نولیبرال است. و سفته بازی در بازار املاک (رانت زمین) یکی از ارکان سه گانه نولیبرالیسم است.

اگر لیبرالیسم تلاش می کرد اَشکال مختلف رانت و رانت خواری را از میان بردارد تا به یک بازار آزاد برسد، نولیبرالیسم اصلا قبول ندارد چیزی به اسم رانت وجود دارد. یکی از جملات معروف که بسیاری از طرفداران نولیبرالیسم تکرار کرده اند این است که «چیزی به نام نهار مجانی وجود ندارد».

نولیبرالها معتقدند آن کسی که از طریق سفته بازی در بازار مسکن ثروتمند شده، کاملا استحقاق آن ثروت را دارد. بانک هایی که از طریق شیوه های نزول خواری و ربا به سودهای نجومی می رسند، برای رسیدن به این سودها زحمت کشیده اند! انحصارات تجاری که به شیوه های مختلف اجازه ورود رقبا به بازار را نمی دهند، کاملا منصفانه قیمت های دولا پهنای خود را به مصرف کنندگان تحمیل می کنند.

ملاحظه می کنید که تعبیر اقتصاددانان نولیبرال از بازار آزاد بکلی با تعبیری که اقتصاددانان لیبرال مطرح می کردند تفاوت دارد.

لذا تفاوت اساسی میان لیبرالیسم و نولیبرالیسم در همین نکته نهفته که لیبرال ها با تمام وجودشان مخالف رانت خواری بودند، اما نولیبرالها با تمام وجودشان طرفدار رانت خواری هستند.

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B7%D8%B9%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-llpvxvlnn0w0



تنها یک شکل از رانت همچنان مورد انتقاد اقتصاددانان نولیبرال قرار دارد. و آن هم رانت دولتی است.

نولیبرالها حتی بیشتر از لیبرالها خواهان عدم مداخله دولت در اقتصادند. و البته این هم حکمتی دارد.

دولت های مدرن میراث دورانی هستند که اقتصاد سرمایه داری در مقیاس دولت-ملت ها تعریف می شد. اما نولیبرالیسم آن مرحله از نظام سرمایه داری است که سرمایه ها جهانی می شوند و سیطره خود را در سطح فراملی می گسترانند. نولیبرالیسم در بُعد سیاسی، نقیض ملی گرایی است. از آنجا که دولت ها همیشه ناچارند لااقل تا حدودی در چارچوب منافع ملی عمل نمایند، نولیبرالیسم اصرار دارد تصمیم گیری های اقتصادی بطور کامل به بخش خصوصی واگذار شود، تا از این طریق زمینه برای دور زدن منافع ملی فراهم شود.

و جالب اینجاست که نظم نولیبرال به قدری شکننده و پر تناقض است که تا همین امروز کرارا شاهد رسیدن آن به مرز فروپاشی کامل بوده ایم، و هر بار که اقتصاددانان نولیبرال خطر مرگ نولیبرالیسم را به چشم دیده اند، سراسیمه به سراغ دولت ها رفته و خواستار ورود تمام عیار و قدرتمند دولت به معرکه شده اند تا دولت، اقتصاد بحران زده نولیبرال را نجات دهد.

نتیجه این می شود که وقتی بنگاه های اقتصادی سودده هستند، سود آنها باید نصیب بخش خصوصی و مالکین خصوصی شود. اما وقتی همین بنگاه های اقتصادی که تا دیروز سودده بودند، ناگهان زیان زا می شوند، دولت باید ضرر و زیان ها را جذب کرده و از طریق افزایش بدهی عمومی بر کل جامعه سرشکن کند.

وقتی سودها متعلق به عده معدودی باشد و ضررها متعلق به کل جامعه، تعجبی ندارد که نابرابری اجتماعی در دوران نولیبرالیسم به چنین حدود بی سابقه ای رسیده است. بطوریکه بعنوان مثال، دارایی 1% بالای جامعه آمریکا، 15 برابر بیشتر از مجموع دارایی های 50% پایین جامعه آمریکاست.

https://www.forbes.com/sites/tommybeer/2020/10/08/top-1-of-us-households-hold-15-times-more-wealth-than-bottom-50-combined/?sh=3f27ac705179



پس بطور خلاصه، نولیبرالیسم تفاوت بسیار اساسی با لیبرالیسم دارد. لیبرالیسم هنوز درجاتی از عدالت اجتماعی در خود داشت، اما نولیبرالیسم به کلی دشمن هر نوع عدالت اجتماعی است. لیبرالیسم مخالف رانت خواری بود و نولیبرالیسم بنیانش بر رانت خواری است. لیبرالیسم در قالب دولت-ملت تعریف می شد، اما نولیبرالیسم نقیض دولت-ملت است و ماهیت جهانی و جهان وطنی دارد.

تفاوت های دیگری هم هست، اما شاخص ترین و کلیدی ترین و مهمترین تفاوت این دو در همان تعریفی است که از بازار آزاد ارائه می دهند، که منجر به رانت ستیزی لیبرالیسم، و رانت پروری نولیبرالیسم می شود.

اندیشمندان و متفکرین بسیاری درباره نولیبرالیسم گفته و نوشته اند. اما تقریبا هیچ کجا تفاوت نولیبرالیسم و لیبرالیسم اینطور شسته و روفته ذکر نشده. تنها استثناء، مایکل هادسون است که اتفاقا همیشه روی همین تفاوت ریشه ای تاکید می کند.

https://michael-hudson.com/2021/01/rentiers-a-bunch-of-gangsters/


نولیبرالیسملیبرالیسمبازار آزادرانت اقتصادیرانت خواری
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید