ساعاتی پیش ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری فدراتیو روسیه، فرمان به رسمیت شناخته شدن استقلال مناطق دونتسک و لوهانسک که سابقا بخشی از خاک اوکراین بودند را امضا کرد. این اقدام پوتین پس از سخنرانی و نطق تلویزیونی آتشینی صورت گرفت که طی آن مطالب بی سابقه ای توسط رئیس جمهوری روسیه بیان شد. منجمله:
1- بلوشیک ها (همان کمونیستهای روسیه که نظام شوروی سوسیالیستی را تاسیس کرده بودند) در سال 1917 «متاسفانه» طی توافقی ننگین با آلمان، بخشهای بسیاری از خاک روسیه را از دست دادند. به این ترتیب پوتین برای اولین بار باب ادعای ارضی نسبت به نواحی شرقی اروپا را باز کرد. اگرچه در ادامه او ادعا کرد گذشته ها گذشته و باید به مسایل امروز بپردازیم، اما لحن وی در خصوص اراضی تاریخی روسیه به وضوح نشان دهنده تغییر موضع گیری منفعلانه روسیه در گذشته به موضعی مقتدرانه بود.
2- پوتین به تهدیدات آمریکا و متحدانش در خصوص تحریم های اقتصادی علیه روسیه اشاره کرده و تاکید نمود این تحریم ها ارتباطی به موضع روسیه درباره اوکراین نداشته و مساله اوکراین تنها بهانه ای برای وضع این تحریمهاست. پوتین هدف اصلی این تحریمها را جلوگیری از رشد اقتصادی روسیه و دلیل تحریم علیه روسیه را نفس موجودیت روسیه دانست. به این معنا که آمریکا و غرب با موجودیت روسیه و رشد و توسعه آن مشکل دارند، و نه تنها سیاست در خصوص اوکراین یا مسایل فرعی دیگر.
پوتین همچنین مطالب مفصلی در خصوص اختلافات با اوکراین مطرح نمود که مشخصا برای توضیح و توجیه اقدام روسیه در تجزیه این بخشها از خاک اوکراین بیان شد.
مساله اوکراین برای روسیه به هیچ عنوان مشکل جدیدی نیست که دفعتا رخ داده باشد. این مساله از زمان کودتای مخملی نیروهای غربگرا در سال 2014 آغاز شده بود. همان زمان مناطق روس نشین دونتسک و لوهانسک اعلام استقلال کرده و از حمایت غیر علنی روسیه برخوردار بودند. لیکن روسیه تا امروز از به رسمیت شناختن استقلال این مناطق خودداری نموده و همچنان حاکمیت اوکراین بر این نواحی را به رسمیت می شناخت. علت این امر در درجه اول جلوگیری از افزایش تنش با غرب و بخصوص اتحادیه اروپا و آمریکا بود. روسیه همواره مسیر دیپلماسی را بر سایر ابزارهای سیاسی ترجیح می داد.
سیاست جدید روسیه به وضوح نشان دهنده تغییری کیفی در موضع روسیه است که ناشی از چهار دلیل عمده می باشد:
1- آمریکای امروز دیگر آمریکا سال 2001 یا حتی 2014 نیست. قدرت آمریکا آشکارا دچار افول شدیدی شده که مهمترین آثار این افول را در شکست سیاست آمریکا در سوریه، ناتوانی از تقابل نظامی با ایران، و بیش از همه در عقب نشینی خفت بار و افتضاح آمیز از مقابل طالبان در افغانستان دیدیم.
2- روسیه در مسابقه تسلیحاتی از آمریکا و هم پیمانان آن پیشی گرفته و دست بالاتر را پیدا کرده است. از جمله دستیابی روسیه به موشکهای هایپرسونیک از هر دو نوع بالستیک و کروز که قادر به شکافتن پیشرفته ترین سپرهای ضد موشکی هستند، و موشکهای کروز با پیشرانه هسته ای که قابلیت گشت زنی با مسافت نامحدود و مدت زمان نامحدود را دارند، و همچنین در اختیار داشتن موثرترین سامانه های پدافند ضد موشکی، با قابلیت شکار ماهواره های نظامی آمریکا خارج از جو زمین، تنها گوشه ای از توانایی های جدید روسیه است که آمریکاییها هنوز به آن دست پیدا نکرده اند.
3- اگرچه روسیه همواره به دنبال ادغام در اقتصاد جهانی و پذیرش اصول و قواعد نظم نولیبرال بود، لیکن طرف های غربی هرگز اجازه پیوستن روسیه به این بازی را در جایگاهی مشابه ژاپن یا فرانسه یا آلمان ندادند. به نظر می رسد کاسه صبر روسها به سمت لبریز شدن رفته و همانطور که ترکیه تحت رهبری اردوغان تا حدودی از آرزوی پیوستن به اتحادیه اروپا دست برداشته، روسیه هم تحت رهبری پوتین به سمت احیای بلوک قدرت مستقلی به مرکزیت روسیه حرکت می کند.
4- افزایش تنش میان آمریکا و چین از یکسو و بالا گرفتن تهدیدات آمریکا و متحدانش علیه روسیه از سوی دیگر موجب نزدیکی و همگرایی چین و روسیه شده است. بعلاوه، گذار ناگزیر جمهوری خلق چین از موضعی منفعلانه و آرام در برابر آمریکا به موضعی قاطعانه تر و چالش انگیزتر، زمینه را برای افزایش اعتماد به نفس روسیه فراهم نموده است. قدرت اقتصادی چین و نیاز چین به گاز روسیه می تواند جایگزین بازارهای اروپایی شود. اقدام چین در خرید انبوه نفت ایران علیرغم تحریمهای آمریکا یکی از دلایلی است که ترس روسیه را از تحریم های آمریکا و غرب به شدت کاهش داده.
بر خلاف ادعاهای آمریکا و رسانه های همسو با آن، حمله تمام عیار روسیه به اوکراین در دستور کار روسیه نبوده و نیست. لیکن همانطور که پوتین به درستی در سخنرانی خود ذکر نمود، هدف اصلی غرب اعمال تحریم های اقتصادی علیه روسیه بود و لذا با تحریک اوکراین امیدوار بودند روسیه را به واکنش نظامی تمام عیار وادار نمایند تا بهانه برای اعمال تحریم ها فراهم شود. اگرچه این پیش بینی های مقامات غربی درست از آب در نیامد، اما اقدام روسیه در به رسمیت شناختن جمهوری های لوهانسک و دونتسک قطعا بعنوان بهانه ای جهت وضع تحریم ها استفاده خواهد شد.
دامنه و کیفیت تحریم ها مساله ای است که پس از این مشخص خواهد شد. علایم اولیه نشان می دهد علیرغم موضع گیری های به ظاهر تند مقامات غربی، هنوز نوعی حس خوف و رجا نسبت به اعمال تحریم ها علیه روسیه وجود دارد. بعنوان مثال، اندکی پس از اقدام روسیه، جو بایدن تحریم های جدیدی وضع نمود که هر گونه سرمایه گذاری در مناطق لوهانسک و دونتسک را ممنوع می نماید. یعنی تحریم ها علیه کل روسیه نبوده و به سیاق تحریم شبه جزیره کریمه، تنها بخشهایی که از اوکراین جدا شده اند را هدف قرار می دهد.
در مجموع تحولات اخیر در حقیقت اعلامیه ای رسمی از سوی روسیه است که افول هژمونی جهانی آمریکا و احیای اقتدار سنتی روسیه را برجسته می نماید.
به رسمیت شناختن استقلال دونتسک و لوهانسک در حقیقت و در عمل در حکم باز گرداندن این نواحی تحت حاکمیت روسیه است. اگر چه این دو جمهوری ظاهرا دولت های مستقلی خواهند داشت، لیکن به وضوح و بر اساس مفاد توافقنامه ای که قرار است به زودی میان مسکو و این نواحی امضا شود، عملا به ممالک محروسه روسیه بدل می گردند. لذا موضع ایران در خصوص به رسمیت شناختن جمهوری های دونتسک و لوهانسک به دو گونه می تواند باشد:
1- اگر ایران خود را در موضع ضعف دیده و احتمال شعله ور شدن شورش های تجزیه طلبانه در داخل کشور را قوی تر بداند، قطعا استقلال جمهوری های دونتسک و لوهانسک را به رسمیت نخواهد شناخت.
2- لیکن اگر ایران خود را در موضع قدرت دیده و تمایل به بازپس گیری اراضی تاریخی خود، مانند جمهوری آذربایجان، منطقه نخجوان، یا استان بحرین را داشته باشد، می تواند با به رسمیت شناختن استقلال جمهوری های لوهانسک و دونتسک زمینه را برای اقدامات بعدی خود در خصوص نواحی جدا شده از ایران فراهم نماید. بخصوص که در روزهای اخیر خبرهایی در خصوص «اعتراضات مردم علیه رژیم بحرین» در رسانه های ایران منتشر شده است.
به احتمال زیاد موضع ایران در بدو امر حالت اول خواهد بود. لیکن این امکان هم هست که در طول زمان به حالت دوم تغییر نماید. میزان فشارهای خارجی به روسیه در واکنش به مساله لوهانسک و دونتسک، عاملی است در افزایش و کاهش ابتکار عمل ایران جهت تاخت زدن این نواحی با بحرین یا مناطق دیگری که به دلیل همکاری با رژیم صهیونیستی و غرب به تهدیداتی امنیتی علیه ایران بدل شده اند.
«عبدالله بن احمد آل خلیفه» معاون وزیر خارجه بحرین، روز دوشنبه از حضور عناصر سرویس جاسوسی موساد رژیم صهیونیستی در این کشور خبر داد.
شبکه خبری المیادین به نقل از آل خلیفه گزارش داد، «موساد در بحرین حضور دارد و این مساله به عنوان بخشی از همکاری امنیتی و اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی است.»
این اظهارنظر مسئول بحرینی، چند روز پس از سفر نفتالی بنت نخست وزیر رژیم صهیونیستی به بحرین و دیدار با پادشاه این کشور است. بنی گانتس، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز چند هفته پیش به بحرین سفر کرد و با مسئولان این کشور، معاهده همکاری امنیتی امضا کرد.
پایگاه خبری صهیونیستی «واللا» اظهارنظر معاون وزیر خارجه بحرین را «استثنائی، علنی و مستقیم» دانست و مدعی شد که این صراحت، «بسیار غیر عادی است.»
این مسئول بحرینی همچنین گفت که عناصر موساد در منطقه نیز حضور دارند و «اگر این همکاری امنیتی بین بحرین و اسرائیل، باعث امنیت و ثبات بیشتر میشود، باید این اتفاق رخ دهد... همکاری امنیتی و اطلاعاتی با اسرائیل نیز بخشی از شراکت ماست.»
وی همچنین گفت که همکاری امنیتی و اطلاعاتی بحرین با این رژیم ادامه خواهد داشت. سایت واللا نیز گزارش داد که «در مذاکرات بنت و پادشاه بحرین و ولیعهد این کشور که هفته گذشته در منامه صورت گرفت، مساله ایران و همکاری امنیتی، یک مساله اساسی بود.»
به گفته این پایگاه اسرائیلی، بنت میخواهد «توافقات را اجرایی کرده و ائتلاف منطقهای علیه ایرانی ها تشکیل دهد.» این مسئول صهیونیست در جمع خبرنگاران نیز گفته بود که قصد دارد، ائتلاف هایی را در منطقه تشکیل دهد.
این سازشکاری در سطح رسمی در حالی صورت میگیرد که بعدازظهر جمعه گذشته، هزاران تن از مردم بحرین برای گرامیداشت سالروز شهدای انقلاب فوریه این کشور و در محکومیت سفر مقامات رژیم صهیونیستی به بحرین به خیابانها آمدند.
علام حضور موساد در بحرین - تابناک | TABNAK