اگزیستانسیالیسم ادبی جزو اولین مکاتب ادبی بود که واقعا شیفته ی اون شدم ، برای اولین بار اون رو با کتاب بیگانه اثر آلبرکامو شناختم ، پیشگفتار و مقدمه ای، مقاله مانند این کتاب که در مورد زندگی آلبرکامو و معرفی اگزیستانسیالیسم ادبی بود رو بارها و بارها خوندم ، فلسفه ی که موضوع تمام جملات جمع شده ی کنار هم در این کتاب کلمه به کلمه برایم لذت بخش بود ، بعدها متوجه شدم که آلبرکامو در ادامه بیشتر از اونکه دنباله رو اگزیستانسیالیسم باشه به سمت امونیسم کشیده میشه ولی یکه تاز بی نظیر و نابغه ی ادبیات ژان پل سارتر ، اگزیستانسیالیسم رو به حد اعلای اون رسوند جوری که بعد از خودش ، اگزیستانسیالیسم به جای اینکه ادامه داشته باشه و همانند ریل قطاری که مسافران خود را تا بی نهایت هدایت کنه ، به بن بستی عجیب رسید (البته این نظر شخصی خودم می باشد )،پله هایی که جلوی من ظاهر شد رو میشه گفت از سارتر به نیچه نامیدم ، شروعی معکوس گونه برای درک یک فرآیند که به تدریج آغاز شده بود ، هنوز هم درست متوجه نشدم که این سیر مطالعاتی درست بوده یا نه ، چون تصمیم خودم برای دوباره خوانی این مکتب بارها به تعویق افتاده شد ،اما تقریبا منابع مهم رو توی این زمینه در زمان ارزان تر بودن کتابها تهیه کردم ،و العان برای گرم کردن خودم میخوام به سراغ کتاب نخونده ای برم که با باز کردنش متوجه شدم آخرین باز تا صفحه ی 43 اون رو مطالعه کرده بودم ، بعد از نیچه تا سارتر این تکامل یا دگرگونی رو از ابتدا آغاز کنم ،همونطور که گفتم از آثار بی نظیری که توی این زمینه وجود دارد کتاب طاعون اثر آلبرکامو می باشد ، اون رو حدود دو سه سال پیش ناقص خوندم ، یعنی به عبارتی ناقص تر از ناقص ، ولی کاملا موضوع رو میدونستم ، و همچنین روند داستان و پایان اون رو ، چون نقد ها ، مقالات و گفته های بسیاری از افراد که در مورد اگزیستانسیالیسم و منابع مهم اون بودِ رو مطالعه کرده بودم، از این رو نه تنها کتابی مثل طاعون بلکه نمایشنامه هایی همچون نکراسوف اثر سارتر ، در انتظار گودو اثر ساموئل بکت ، مرده های بی کفن و دفن اثر سارتر ، خلوتگاه اثر سارتر ، که از مهمترین نمایشنامه های روی صحنه رفته ی ادبیات اگزیستانسیالیسم محسوب می شوند رو در آن زمان و حتی قبل از تهیه ی کتاب ها می دانستم .
آغاز خوانش در مورد اگزیستانسیالیسم رو به همه ی علاقه مندان به ادبیات پیشنهاد میکنم ، چون پارامترهایی از جمله ترکیب فلسفه و ادبیات ، قلم زدن بسیاری از برندگان نوبل ادبیات ، تاثیرگذارتین فیلسوفان و ادبیان بزرگ دنیا در این مکتب و غیره از کوچک ترین مواردی است که می توان در تشویق این امر نام برد .
اگر وقت و زمان کافی داشتم در ویرگول به انتشار تجربه ی خودم به شکل یک مقاله و پژوهشی در باب اهمیت بسط سلسله مفاهیم نویسندگان این حوزه منتشر می کنم .
شاید وبلاگی هم در این موضوع ایجاد کردم برای ثبت مطالب به ترتیب اولویت زمانی .