وقتی به دنیا آمد چهار فرشتهی اصلی طبیعت به او برکت دادند.
فرشتهی آب گفت: «به او برکت میدهم تا همیشه زلال باشد مثل برکه، شفاف و جاری باشد مثل چشمه، پرشور و پویا باشد مثل رود، عمیق و وسیع باشد مثل دریا، و مهربان و بخشنده باشد مثل باران.»
فرشتهی خاک گفت: «به او برکت میدهم تا پر از مهر و پذیرنده باشد مثل خاک.»
فرشتهی آتش گفت: «به او برکت میدهم تا گرمادهنده و روشناییبخش باشد مثل آتش.»
و فرشتهی باد گفت: «به او برکت میدهم تا سبکبال باشد، آزادیبخش و رهاییآور، مثل نسیم و باد.»
بعد، فرشتههای چهار فصل دعایش کردند.
فرشتهی بهار گفت: «دعا میکنم همیشه مثل بهار باطراوت و دلزنده باشد.»
فرشتهی تابستان گفت: «دعا میکنم همیشه مثل تابستان خونگرم و صمیمی باشد.»
فرشتهی پاییز گفت: «دعا میکنم همیشه مثل پاییز عاشق و دلانگیز باشد.»
و فرشتهی زمستان گفت: «دعا میکنم همیشه مثل زمستان بکر و پاک باشد.»
او چه کسی بود که فرشتهها اینگونه دعایش میکردند و به وجودش برکت میبخشیدند؟
او فرزند زمین و زندگی بود. نامش را عشق گذاشتند.
نویسنده: شبنم حکیم هاشمی