۱
به نقاشی جهان
نگاه کن
نگاه کن به زندگی تپندهی جاری در جان جهان
جریانی رنگ به رنگ
از ازل تا ابد
کدامین مرگ
نقاشی جهان را
بیرنگ خواهد کرد؟
***
۲
آرامش
وسعت گرفت تا بیکران
وقتی که نقاش
آبی در آبی
آسمان را ترسیم کرد...
***
۳
زمین آبستن هزاران رویشِ رنگ به رنگ شد
وقتی که نقاش
بر خاک سجده کرد...
***
۴
طبیعت یعنی
رنگارنگترین نقاشی دنیا
زیباترین تابلویی که بر دیوار جهان
آویخته است...
***
۵
گلها که رنگ به رنگ نقاشی شدند
عطر پراکندند و
جهان مست شد
آنگاه
نقاش گفت:
تولد رنگها و عطرها
بر جهان
مبارک باشد...
***
۶
آسمان شب سیاه سیاه بود
قبل از آنکه نقاش
رنگ نور را
نقطه نقطه بپاشد
بر وسعت تاریکی
بعد از آن
تمام پنجرههای شب
از لمس ستارهها رنگین شدند...
***
۷
درختان نباید همیشه سبز باشند
و زندگی منحصر به درختان سبز نیست
این را نقاشی گفت که درختان را
از سبز تا زرد
تکرار کرده بود...
***
۸
نقاش
وسعت تنهاییاش را
ترسیم کرد؛
وسیعترین دشت دنیا
دشتی سبز
یا دشت کویر؟
چه فرقی میکند؟
هر کدام
رنگی از زندگیست...
***
۹
وقتی که باد در گندمزار موج انداخت
نقاش نفسی بلند و آسوده کشید
گندمزار طلاییاش جان گرفته بود
***
۱٠
موج در موج
غوغای درونش را
تصویر میکرد
نقاشی که دریا را
در خود جای داده بود...
***
۱۱
به آن جنگل بکر مرموز
نگاه کن
کدام منظره
بهتر از آن
رازهای روح نقاش را
نشان میدهد؟
***
۱۲
یک صندلی تنها
کنار پنجره
فکر کن که نقاش این تصویر
چه تنهایی پر از انتظاری
داشته است...
***
۱۳
یک میز
یک دفتر باز
و یک قلم
نقاش
سکوت کدام شاعر را
تصویر کرده است؟
***
۱۴
نقاش
سرچشمهی روشنایی را
یافته بود
وقتی در میان تاریکی
یک شمع
ترسیم کرد...
***
۱۵
رنگ خنده داشت
آفتابی که تابید
و عطر گریه داشت
بارانی که بارید
نقاش
رنگ خندهاش را
و عطر گریهاش را
تصویر کرده بود...
***
۱۶
آن روشنایی کوچک
اما آرامشبخش در تاریکی
آن نور کم
اما ممتدد
شمعیست که نقاشیاش
آغاز بیداریست...
***
۱۷
گفت: انار نقاشی کنم
یا سیب سرخ؟
گفتم: فرقی نمیکند
هر دو
دختران خورشیدند
پریزادگان باغ
الههگان عشق و اشتیاق...
***
۱۸
اشیا که نقاشی شدند
جان گرفتند
چراغ روشن شد
پرده کنار رفت
پنجره باز شد
دستی تکان خورد
زندگی آغاز شد...
***
شبنم حکیم هاشمی