shadipar2·۴ سال پیشقصه های من و جاده مخصوص ۲کاراموزی باید میگرفتم ، هی طولش میدادم که بتونم راضیش کنم راضی نمیشد ، سرش شلوغ بود خیلی ،وقت نداشت کم تر همدیگه رو حسابی می دیدم منم هر از…
shadipar2·۴ سال پیشقصه های من و جاده مخصوصتابستون بود مدرسه تعطیل بود از زمستون قولش را داده بود سرش میرفت حرفش نمیرفت . مامانم راضی نبود با هاش تا جاده مخصوص برم ،اما ما راز های ز…
shadipar2·۴ سال پیشکوچ داشتنهرچه بیشتر از آشنایی و عمق حضورم در کوچینگ میگذرد بیشتر ارزو می کنم ای کاش افراد و سازمانها به پذیرش و انتخاب کوچ مناسب میرسیدند و حضور یک…