عقل نگاه کرد و پسندید و عشق افریده شد ...
یک نگاه به خود کنیم و نگاه دوم را به او ونگاه سوم را به کل موضوع اتفاق افتاده میتوانیم ببینیم که دیگر نمیتوانیم ازکلیت موضوع که زایش عاشقی است چشم برداریم بعداز این واقعه هرکاری در جهت خلاف این مسیر برایمان ازار دهنده میشود ولی همزمان ظرفیت عاشق برای تحمل به طرز شگفت انگیزی افزایش پیدا میکند ولی برای کسانیکه در کنار عاشق زندگی میکنند زندگی سخت میشود چون خودومعشوق خواهی زیادی در فرد عاشق اتفاق میوفتد واین حتی در سوژه ی مورد نظر عاشق هم تفاوتی ندارد چه عاشق خداوند چه جنس مخالف چه کاری باشد.اما لطافت و ارامش و مهربانیه عاشق را بیشتر میپسندیم یا کوریه در مسیر خودخواسته ی ان فرد بیشتر اذارمان میدهد؟ کلا زندگی با این افراد را بلدیم؟