شهرزاد رسولی·۴ سال پیشاز نوادگان آن اجنبی ملعون شدهمیگویند در آغاز داستان های قدیمی شعری خوانده میشد با مظنون زیر: "یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود"کاملا هم صحیح به عرض ما میرسانیدند…
شهرزاد رسولی·۴ سال پیشهمچون ماهمن عاشقمعاشق شب موقعی که ماه بالای سرم دلبری میکنه.عاشق سکوت وقتی همهمه مردگان میخوابه. عاشق آسمان وقتی رخت سیاه میپوشه و ستارها مثل الما…
شهرزاد رسولی·۴ سال پیشحکایت منسید علی صالحی یه جمله ی معروف داره که میگه:«نامه باید ساده کوتاه و بدون ابهام باشد.حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن»بعضی اوقات نیاز نیس…
شهرزاد رسولی·۴ سال پیشبی خبر از پای افتادسالها بود میشناختمش . یاد گرفته روی پای خودش بایستد. تنهایی بزرگ شده بود و حالا هم تنها مانده بود انگار با تنهایی رفاقتی دیرینه داشت.نه آن…
شهرزاد رسولی·۴ سال پیشزندان آزادیسلام نمیدونم اسم این نوشته را چی باید گذاشت دلنوشته ,نقد, روزمرگی ,دغدغه یا هرچیزی. اما این یک داستان نیست. دیروز بعد از مدت ها توییتر ام…
شهرزاد رسولی·۵ سال پیشپوچی سنگینجمعه بود و عصر های دلگیرش بی هدف و بی اعصاب زدم از خونه بیرون نه گذشته ای را یادم میاومد نه چیزی برای آینده داشتم…
شهرزاد رسولیدرفضای کار مشترک آبیسفید·۵ سال پیشمن و ویرگولی ها D;داستان کاراموزی من در یک فضای کار اشتراکی