یک روز چقدر جا دارد؟ زمان چقدر میتواند دهان باز کند و اتفاقات در خودش جا بدهد؟ صبح بیدار شدیم و اخبار را روشن کردیم. آمار، خبر، تحلیل استیت، نمودار، جدول، تخمین، گزارش و تماشای ویدیوی ترامپ به هنگام اعلام پیروزی زودهنگاماش.
از خانه بیرون زدیم. شنبه مسافرم. به مقصد شمال. روغن ماشین عوض کردم. دکتر کلینیک دانشگاه را دیدم و پای آسیبدیدهام را نشانش دادم و واکسن آنفولانزا زدم و هنوز دستم بی حس است. بعد رفتیم دنبال خرید گوجه، لیمو و شلوار گرم.
رسیدیم خانه و دوباره خودمان را چسب زدیم روی کاناپهی سبز روشن روبروی تلویزیون. چند صفحهای از پروپزالم را نوشتم و بعد یک فیلم سینمایی برای کلاسم دیدم به بازی کلارک گیبل. بعد هم دوباره چای و پای و مبل سبز. باقی شب به گپ و تحلیلهای غیرعلمی با رفقا گذشت.
یک روز چقدر جا دارد؟ اندازه ی یک سفر، یک جنگ، یک هجرت.
ظرفیت مردم این سرزمین در تحمل رنج و اضطراب یا پایینتر است، یا اعتقاد دارند آدمیزاد باید حداقل رنج را بچشد. پخش به دنیا آمدن یک پاندا. یا دعوت به کلاسهای یوگا برای کاهش اضطراب انتخابات. درست در میانهی بحث داغ تعدا آرا!
به قول خودتان، واو!
شمارش آرا را سپرده بودید دست ما بهتر بود! سال ۸۸ تا این موقع ما کتکاش هم خورده بودیم.
بله. دنیا در حال تغییر است ولی شهریار، هر صبح، یادت اولین جیزی است که در سرم میآید.