شهرزاد قصه‌گو
شهرزاد قصه‌گو
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

شب ششصد و شصت و ششم یا بهترین دفاع حمله است

امروز، ساعت ۴، به وقت محلی، از ۳ سال تحصیلاتم دفاع می‌کنم و مدرک ترمینال(نهایی) فیلم‌سازی را می‌گیرم. یک پروگرم فشرده با استانداردهای بالا، که حسابی مرا به چالش کشاند.

سال ۲۰۲۰، دل کووید در کلاس‌های انلاین شروع شد.

با نوشتن و اصول درام‌نویسی و بازخوانی کتاب‌های پایه شروع کردم.

برای قصه‌ی سفر، نقشه‌ی امریکا را فهم کردم.

بردها، استیکرها نوشتم.

بردهای بزرگتر ساختم که بتوانم فکر کنم.

سوشال مدیا راه انداختم و پوستر درست کردم.

سر کلی صحنه‌ی فیلمبرداری رفتم سیستم فیلمسازی امریکا را اموختم.

با یک گوپرو کلی ویدیو گرفتم و جهان را فهمیدم.

کتاب مرجع فارسی خواندم و انگلیسی فهمش کردم.

هزار خط نوشتن. هزار و یک خط زدن.

استوری بورد کشیدن.

هزاران میتینگ انلاین و موسیقی و‌موسیقی و موسیقی.

لوکیشن‌یابی و تخیل و تخیل و تخیل. چقدر فکر کردم، تصور کردم و سعی می‌کردم‌ همان را منتقل کنم.

سه سال تمام، فقط هر روز حاضر شدم. با هر حالی که بود. با میگرن، با پریود، با هیجان، با اندوه.

کمپین کردم. خجالت زمین گذاشتم و حضور پیدا کردم و درخواست پول و حمایت کردم.

ساختمش. اولین فیلم سینمایی‌ام را در ۳۳ سالگی، در خارج دور!

روی دستمال کاغذی، طرح پوستر زدم.

در باران تراک راندم در جاده! با چند ده هزار دلار تجهیزات آن پشت.

خیلی خیلی نوشتم و برنامه‌ریزی کردم.


از پمپ بنزین تا تغییر دکوراسیون خانه‌ام.

به هزار زبان با ملت حرف زدم.

هر روزش لبخند زدم. حتی روزهای گرمازدگی را.

شب بیداری‌هایش!

امروز مدرکم را دفاع می‌کنم که پروژه‌ای همین بیبی «جاده ابدیت» است.

از تدوین هم که زیاد گفته‌ام و پایان‌نامه نوشتن و…

تامام شد.

دارم می‌روم برای دفاعش و‌بهترین دفاع هم که می‌دانی شهریار!؟ حمله!

دفاعهزار و یک شبشهرزاد قصه گو
من شهرزاد هستم. قصه گفتن را خوب بلدم. فیلم می‌سازم، عکس می‌گیرم و هزار و یک شب روایت می‌کنم. در حاشیه کوه الوند، همدان، محله‌ی جوادیه بزرگ شدم. الان ساکن شهری کوهستانی در قلب غرب وحشی هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید